مقصود از" حكم" و الحاق به صالحين كه ابراهيم (عليه السلام) از پروردگار خود تقاضا كرد (رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ) - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آرى خطيئه از مثل ابراهيم (ع) عبارت است از اينكه به خاطر ضروريات زندگى از قبيل خواب و خوراك و آب و امثال آن نتواند در تمامى دقائق زندگى به ياد خدا باشد هر چند كه همين خواب و خوراك و ساير ضروريات زندگى اطاعتى است و چگونه ممكن است خطيئه غير اين معنا را داشته باشد؟ و حال آنكه خداى تعالى تصريح كرده به اينكه آن جناب مخلص خداست و غير خدا احدى از آن جناب سهم ندارد و شريك نيست و در اين باره فرموده:" إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ" «1». و ما در آخر جزء ششم اين كتاب و نيز در جلد هفتم آن در ذيل داستانهاى ابراهيم بحثى گذرانديم كه با اين مقام نيز ارتباط دارد.

مقصود از" حكم" و الحاق به صالحين كه ابراهيم (عليه السلام) از پروردگار خود تقاضا كرد (رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ)

" رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ" بعد از آنكه ابراهيم (ع) نعمتهاى مستمره و متوالى و متراكم خداى تعالى را نسبت به خود ياد آور شد كه از روزى كه خلق شده تا بى نهايت به وى ارزانى داشت و با ذكر اين نعمت‏ها و تصور لطف و مرحمت الهى حالتى به او دست داد، آميخته از جاذبه رحمت و فقر عبوديت و اين حالت، او را واداشت تا به درگاه خدا اظهار حاجت نموده، باب سؤال را مفتوح دارد، ناگزير سياق سخن خود را كه تا اينجا سياق غيبت بود (و مى‏فرمود: رب العالمين كسى است كه مرا خلق كرده و هدايت مى‏كند ...) به سياق خطاب برگرداند و روى سخن به خداى تعالى نموده، عرض حاجت كند.

پس در جمله" رب- پروردگار من" كلمه" رب" را به ضمير" ياء" يعنى به خودش نسبت داد، بعد از آنكه در چند جمله رب را به عنوان رب العالمين ستود و اين بدان جهت بود كه خواست رحمت الهى را بر انگيخته و عنايت ربانى را براى اجابت دعا و در خواستش به هيجان در آورد.

و در جمله" هَبْ لِي حُكْماً" منظورش از" حكم"، همان است كه در كلام گذشته موسى (ع) كه فرمود:" فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً" «2»، گفتيم كه حكم به معناى اصابه نظر و داشتن رأى مصاب در مسائل كلى اعتقادى و عملى است و نيز در تطبيق عمل بر آن معارف كلى است، هم چنان كه آيه" وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ" «3» درباره معارف اعتقادى و عملى است كه جامع همه آنها توحيد و تقوى است، و

(1) ما ايشان را با ياد آخرت خالص كرديم. سوره ص، آيه 46.

(2) همانا خداى من، به من علم و حكمت عطا فرمود. سوره شعراء، آيه 21.

(3) هيچ رسولى قبل از تو نفرستاديم مگر آنكه به وى وحى كرديم كه هيچ معبودى جز من نيست، پس تنها مرا عبادت كنيد. سوره انبياء، آيه 25.

/ 583