خليفه بودن انسان در زمين مستلزم كشف سوء او و رفع موانع از پيش پاى اوست‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مستجاب نمى‏شود، چون طلب و خواستن، خواستن حقيقى نيست، بلكه مكر و نيرنگ است در صورت طلب، هم چنان كه نظير آن را خداى تعالى از فرعون حكايت كرده است وقتى دچار غرق شدن شد" قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ" «1» و نيز از اقوامى ديگر حكايت كرده كه وقتى دچار عذاب خدا شدند:" قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّى جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ" «2».

و كوتاه سخن اينكه، مورد آيه سوره انعام كه قيد" ان شاء" را داشت، موردى است كه چون هم ممكن است طلب در آن حقيقى باشد و هم غير حقيقى، لازم بود كشف ضر و اجابت را در آن مقيد به مشيت كند، و بفرمايد: اگر خدا بخواهد حاجتشان را برمى‏آورد و قهرا اين در موردى است كه درخواستشان حقيقى و با ايمان خالص باشد، نه آنجا كه درخواست از باب نيرنگ بوده باشد، به خلاف آيه مورد بحث و ساير آيات راجع به اجابت دعا، كه در خصوص موردى است كه- همانطور كه گفتيم- نيرنگ در آن تصور ندارد و دعا در آن مورد دعاى حقيقى است، يعنى تنها و تنها خدا خوانده مى‏شود.

خليفه بودن انسان در زمين مستلزم كشف سوء او و رفع موانع از پيش پاى اوست‏

" وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ"- آنچه از سياق استفاده مى‏شود اين است كه: مراد از" خلافت"، خلافت زمينى باشد كه خدا آن را براى انسانها قرار داده، تا با آن خلافت در زمين و هر چه مخلوق زمينى است به هر طورى كه خواستند تصرف كنند هم چنان كه درباره اين خلافت فرمود:" إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً" «3».

توضيح اينكه تصرفاتى كه انسان در زمين و مخلوقات زمين مى‏كند، امورى است كه با زندگى و معاشش ارتباط دارد و گاهى ناگواريها و عوامل سوء او را از اين تصرف باز مى‏دارد، در نتيجه آن سوء كه وى را مضطر و بيچاره نموده و از خدا كشف آن سوء را مى‏خواهد، حتما چيزى است كه نمى‏گذارد او تصرفى را كه گفتيم بكند، يا تصرفات او را

(1) گفت: ايمان آوردم كه معبودى به غير آن كه بنى اسرائيل به وى ايمان آوردند نيست و من نيز از مسلمانانم (حق تعالى در پاسخش فرمود) آيا حالا ايمان مى‏آورى؟ با اينكه يك عمر فساد انگيختى؟.

سوره يونس، آيه 91.

(2) گفتند اى واى بر ما كه ما ستمكار بوديم و مرتب اين ادعا را مى‏كنند تا ما به كلى آنان را درو كرده، و خاموششان ساختيم. سوره انبياء، آيه 14 و 15.

(3) به ياد آور زمانى را كه پروردگارت به ملائكه گفت: من در زمين خليفه قرار خواهم داد. سوره بقره، آيه 30.

/ 583