حسنه يا سيئه بودن عمل منوط به آثار عمل است و تبديل سيئات به حسنات نيز به معناى تبديل آثار است
و آنچه به نظر ما مىرسد اين است كه بايد ببينيم گناه چيست؟آيا نفس و متن عمل ناشايست گناه است و در مقابل نفس فعلى ديگر حسنه است و يا آنكه نفس فعل و حركات و سكناتى كه فعل از آن تشكيل شده در گناه و ثواب يكى است و اگر يكى است- كه همين طور هم هست- پس گناه شدن گناه از كجا و ثواب شدن عمل ثواب از كجا است؟مثلا عمل زنا و نكاح چه فرقى با هم دارند كه يكى گناه شده و ديگرى ثواب، با اينكه حركات و سكناتى كه عمل، از آن تشكيل يافته در هر دو يكى است؟ و همچنين خوردن كه در حلال و حرام يكى است؟ اگر دقتى كنيم خواهيم ديد تفاوت اين دو در موافقت و مخالفت خدا است، مخالفت و موافقتى كه در انسان اثر گذاشته و در نامه اعمالش نوشته مىشود، نه خود نفس فعل، چون نفس و حركات و سكنات كه يا آن را زنا مىگوييم و يا نكاح، به هر حال فانى شده از بين مىرود و تا يك جزئش فانى نشود نوبت به جزء بعدىاش نمىرسد و پر واضح است كه وقتى خود فعل از بين رفت عنوانى هم كه ما به آن بدهيم چه خوب و چه بد فانى مىشود.و حال آنكه ما مىگوييم: عمل انسان چون سايه دنبالش هست، پس مقصود آثار عمل است كه يا مستتبع عقاب است و يا ثواب و همواره با آدمى هست تا در روز" تُبْلَى السَّرائِرُ" خود را نمايان كند.اين را نيز مىدانيم كه اگر ذات كسى شقى و يا آميخته به شقاوت نباشد، هرگز مرتكب عمل زشت و گناه نمىشود، (همان حركات و سكناتى را كه در يك فرد شقى به صورت زنا در مىآيد، انجام مىدهد، بدون اينكه زنا و كار زشت بوده باشد) پس اعمال زشت از آثار شقاوت و خباثت ذات آدمى است، چه آن ذاتى كه به تمام معنا شقى است و يا ذاتى