جواب خداى تعالى به اين احتجاج و انكار كفار
" تَبارَكَ الَّذِي إِنْ شاءَ جَعَلَ لَكَ خَيْراً مِنْ ذلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ يَجْعَلْ لَكَ قُصُوراً" اشاره به" من ذلك" به پيشنهاد آخرى و يا به همه پيشنهادهايى كه از گنج و از باغ كردند مىباشد كلمه" قصور" جمع قصر است، كه به معناى خانهاى است داراى پى ريزى محكم و بنايى بلند، و اگر كلمه مذكور را نكره آورد، براى دلالت به تعظيم و تفخيم بود.و اين آيه به منزله جوابى است از طعنى كه به رسول خدا (ص) زدند، و از توقعاتى كه كردند، كه يا بايد فرشتهاى بر او نازل شود، يا گنجى و يا باغى داشته باشد.نكتهاى كه در اين آيه است التفاتى است كه در آن به كار رفته، چون جا داشت بفرمايد:" تبارك الذى ان شاء جعل لى كذا و كذا- بزرگ است خدايى كه اگر مىخواست برايم چنين و چنان قرار مىداد" و اين طور نفرمود، بلكه فرمود:" بزرگ است خدايى كه اگر مىخواست برايت چنين و چنان قرار مىداد ...".و با اين التفات اشاره كرد به اينكه كفار آن قابليت را ندارند كه روى سخن متوجه ايشان شود، چون خودشان به فساد و بطلان پيشنهادهايشان واقفند، و به همين جهت رسول خدا (ص) هم جز اين را نفرمود كه بشرى است مثل خود ايشان، با اين تفاوت كه به وى وحى مىشود، ديگر ادعاء نكرد كه داراى قدرتى غيبى و سلطنتى الهى بر هر كارى است كه بخواهد بكند، و يا از او بخواهند بكند، هم چنان كه در سوره اسرى نيز به همين مقدار اكتفاء نموده فرمود:" سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا" «1».(1) بگو منزه است پروردگار من، آيا هستم (يعنى نيستم) مگر آدمى موصوف به رسالت؟. سوره اسرى، آيه 93.