آنچه در رد رسالت گفتند بهانه‏هايى بيش نيست و مبدأ و منشا تكذيب رسول اللَّه (صلّى الله عليه وآله وسلّم) انكار قيامت است‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

با اين بيان روشن مى‏شود اينكه بعضى «1» گفته‏اند: مراد: جنات آخرت، و قصور آن جا است، صحيح نيست. و از آن فاسدتر گفته بعضى «2» ديگر است كه مراد از بهشت‏ها كه نهرها در آن روان باشد بهشت دنيا، و مراد از قصور، قصرهاى آخرت است، و چه بسا گفته خود را تاييد كرده‏اند به اينكه در خصوص جنات به صيغه ماضى تعبير كرد، كه مناسب با دنيا است، و فرمود:" إِنْ شاءَ جَعَلَ" و در خصوص قصور به صيغه مضارع تعبير كرد كه مناسب با آخرت است، و فرمود:" و يجعل" غافل از اينكه فعل واقع در موقع شرط منسلخ از زمان است، ماضيش معناى گذشته، و مضارعش معناى آينده را نمى‏دهد، و اين اختلاف در تعبير تنها به منظور تفنن، و تجديد صورت كلام است (و خدا داناتر است).

آنچه در رد رسالت گفتند بهانه‏هايى بيش نيست و مبدأ و منشا تكذيب رسول اللَّه (صلّى الله عليه وآله وسلّم) انكار قيامت است‏

" بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً" در اين جمله از طعن آنان بر رسول خدا (ص)، و اعتراضشان بر آن جناب به غذا خوردن و راه رفتن در كوچه و بازار اعراض شده و فرموده اينها بهانه است، حقيقت امر غير از اين كلامى است كه به ظاهر مى‏گويند، بلكه علت انكارشان بر نبوت تو و طعنشان بر تو، اين است كه اينان قيامت را قبول ندارند، و معاد را منكرند، و معلوم است كه براى كسانى كه اعتقادى به معاد ندارند، نبوت معنايى ندارد، و براى كسانى كه قائل به حساب و جزا نيستند دين و شريعت مفهومى ندارد.

پس اشاره به سبب اصلى بهانه‏ها بعد از نقل آنها و پاسخ آنها در اينجا نظير همين جريانات است در سوره اسراء، كه بعد از ذكر بهانه‏ها و جواب از آنها سبب اصلى را بيان نموده، مى‏فرمايد:" قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى‏ إِلَّا أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولًا" «3».

جمعى «4» از مفسرين گفته‏اند: جمله" بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ" حكايت يكى ديگر از اباطيل آنها است، (نه بيان علت اصلى)، هم چنان كه جمله" وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً" حكايت يكى از اباطيل ديگر آنها مربوط به مساله توحيد است، و جمله" وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذا إِلَّا إِفْكٌ" و هم چنين جمله" وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ ..." يكى مربوط به مساله كتاب و ديگرى مربوط به مساله رسالت است.

(1 و 2) روح المعانى، ج 18، ص 239 و 240.

(3) بگو منزه است پروردگار من، مگر من جز بشرى رسولم؟ ليكن وقتى قرآن آمد جلوگير مردم از ايمان به خدا نبود، مگر اين فكر كه آيا خدا بشرى را رسول مى‏كند؟ سوره اسراء، آيات 93 و 94.

(4) روح المعانى، ج 18، ص 240 و 241.

/ 583