وجه اينكه ابراهيم (عليه السلام) فرمود به مغفرت خدا طمع دارم، و مراد از خطيئهاى كه به خود نسبت داد
" وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ"-" يوم الدين" يعنى روز جزاء كه همان روز قيامت است، و مساله آمرزش را مثل ساير نعمتهاى مذكور به طور قطعى ذكر نكرد و نگفت:" و كسى كه مرا مىآمرزد" بلكه گفت:" و كسى كه اميدوارم مرا بيامرزد"، دليلش اين است كه مساله آمرزش به استحقاق نيست، تا اگر كسى خود را مستحق آن بداند قطع به آن پيدا كند، بلكه فضلى است از ناحيه خدا و بطور كلى هيچ كس از خدا هيچ چيز طلبكار نيست، بلكه چيزى كه هست اين خداى سبحان است كه بر خود واجب كرده كه خلق را هدايت كند و رزق دهد و بميراند و زنده كند، ولى بر خود واجب نكرده كه هر گنه كارى را بيامرزد.درباره رزق فرموده:" فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ" «2» و درباره مرگ فرموده:" كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ" «3» و درباره احياء بعد از مرگ فرموده:" إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا" «4» ولى درباره مغفرت نفرموده:" يغفركم جميعا- همه شما را مىآمرزد" بلكه فرموده:" إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ" «5».در جمله مورد بحث، ابراهيم (ع) به خود نسبت خطا و گناه داده با اينكه آن جناب از گناه معصوم بود و اين خود دليل بر آن است كه مرادش از خطيئه، مخالفت اوامر مولوى الهى نبوده، چون خطيئه و گناه مراتبى دارد و هر كس به حسب مرتبهاى كه از عبوديت خدا دارد، در همان مرتبه خطيئهاى دارد، هم چنان كه فرمودهاند:" حسنات الأبرار سيئات المقربين- خوبيهاى نيكان براى مقربين درگاه حق، بدى و گناه بشمار مىرود" و به همين جهت است كه خداى تعالى به رسول گرامى خود (ص) دستور مىدهد:" وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ" «6».(1) هر نفسى مرگ را مىچشد. سوره انبياء، آيه 35.(2) پس به پروردگار آسمان و زمين سوگند كه رزق حق است. سوره ذاريات، آيه 23.(3) سوره انبياء، آيه 35.(4) همه به سوى او بازمىگرديد وعده خدا حق است. سوره يونس، آيه 4.(5) خدا اين جرم را كه به وى شرك بورزند نمىآمرزد، ولى پائينتر از شرك را از هر كس كه بخواهد مىآمرزد. سوره نساء، آيه 48.(6) براى گناهت طلب آمرزش كن. سوره يوسف، آيه 29.