اثبات ملك مطلق براى خداوند (لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) و استنتاج فرزند و شريك نداشتن و انحصار خلقت، تقدير و تدبير در او عز و جل‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معبود است، نه آن طور كه وثنى مذهبان معتقدند كه هر قومى براى خود الهى غير از اله ديگران دارد.

و اگر در آيه مورد بحث تنها به ذكر انذار اكتفاء كرد، و نامى از تبشير نبرد، براى اين بود كه كلام در اين سوره در سياق انذار و تخويف بود.

اثبات ملك مطلق براى خداوند (لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) و استنتاج فرزند و شريك نداشتن و انحصار خلقت، تقدير و تدبير در او عز و جل‏

" الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ..."

كلمه" ملك"- به كسره ميم، و ضم آن، «1» هر دو- به معناى اين است كه چيزى قائم به وجود چيز ديگر باشد، به طورى كه هر طور كه بخواهد در آن تصرف كند، چه اينكه اصل رقبه‏اش قائم به وجود مالك باشد، مانند رقبه مال كه قائم به مالك است كه مى‏تواند هر نوع تصرفى در آن بكند، و يا اينكه در تحت فرمان او قرار گيرد، و او با امر و نهى و حكم راندن بر وى مسلط باشد، مانند تسلطى كه يك سلطان بر رعيت خود، و آنچه در دست ايشان است دارد، كه قسم دوم را ملك- به ضمه ميم- تعبير مى‏كنند.

پس ملك- به كسره ميم- عمومى‏تر است از ملك- به ضمه ميم- هم چنان كه راغب نيز گفته ملك- به فتحه ميم و كسره لام- به معناى متصرف به امر و نهى است در مردم، و اين كلمه تنها به كسى اطلاق مى‏شود كه سياست و اداره امور آدميان را به عهده دارد، و بدين جهت گفته مى‏شود: فلانى ملك مردم است، ولى گفته نمى‏شود ملك اين اشياء است، تا آنجا كه مى‏گويد: پس ملك- به ضمه ميم- به معناى ضبط شى‏ء مورد تصرف است، به وسيله حكم، و ملك- به كسره ميم- نظير جنس براى مطلق ملك است، پس هر ملك- به ضمه ميم- ملك به كسره ميم- هست، ولى هر ملك- به كسره ميم ملك- به ضمه ميم- نيست «2».

و چه بسا مى‏شود كه ملك- به كسره- مختص به مالكيت رقبه، و ملك- به ضمه ميم- مختص به غير آن مى‏شود.

پس اينكه فرمود:" الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ"- با در نظر داشتن اينكه لام اختصاص را مى‏رساند- اين معنا را افاده مى‏كند كه آسمانها و زمين مملوك خدايند، و به هيچ وجهى از وجوه از خود استقلال نداشته، و از خدا و تصرفات او با حكمش بى نياز نيستند، و حكم در آن و اداره و گرداندن آسياى آن مختص به خداى تعالى است، پس تنها خدا مليك و متصرف به حكم در آن است، آنهم متصرف على الاطلاق.

و با اين بيان، ترتب جمله" وَ لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً" بر ما قبل، روشن مى‏شود، چون داشتن‏

(1) مرحوم علامه طباطبائى در ذيل آيه فوق در مورد اعراب كلمه" ملك" مى‏گويند:" به كسر ميم و فتح آن" كه احتمالا" به كسر ميم و ضم آن" صحيح باشد.

(2) مفردات راغب، ماده" ملك".

/ 583