بحث روايتى :(رواياتى در باره" لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ"، استغفار ابراهيم (عليه السلام) براى پدر، قلب سليم، شفاعت و ...) - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شافعان هيچ كس نداريم" اشاره است به اينكه در آن روز شافعانى هستند و گرنه، هيچ نكته‏اى در كار نبود كه اقتضاء كند شافع را به لفظ جمع بياورد، بلكه جا داشت بفرمايد: ما شافع نداريم و در روايت هم آمده كه اين سخن را وقتى از در حسرت مى‏گويند كه مى‏بينند ملائكه و انبياء و بعضى از مؤمنين ديگران را شفاعت مى‏كنند.

" فَلَوْ أَنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ" در اين جمله مشركين آرزو مى‏كنند كه اى كاش به دنيا برگردند و از مؤمنين باشند تا به آن سعادتى كه مؤمنين رسيدند ايشان نيز برسند.

" إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً ... لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ" يعنى در اين داستان كه ما از ابراهيم (ع) نقل كرديم، كه وى بر طبق فطرت ساده خود، راه توحيد را پيش گرفته، روى دل به سوى رب العالمين كرده، از بتها بيزارى جست و عليه بت‏پرستان و وثنى‏ها احتجاج نمود، آيتى است براى هر كس كه در اين داستان تفكر كند. علاوه بر اينكه در ساير داستانها و گرفتاريها و ابتلاآتى كه در اينجا ذكر نشده، نيز آيت‏هايى است براى صاحبان خرد، مانند در آتش افتادنش و آمدن ملائكه به ميهمانيش و هجرت دادن يگانه فرزندش اسماعيل و مادر او هاجر را در ته دره مكه و ساختن كعبه‏اش و ذبح اسماعيلش.

" وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ"- يعنى بيشتر قوم ابراهيم ايمان نياوردند، و بقيه الفاظ آيه روشن است.

بحث روايتى :(رواياتى در باره" لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ"، استغفار ابراهيم (عليه السلام) براى پدر، قلب سليم، شفاعت و ...)

در تفسير قمى در ذيل آيه" وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ" نقل كرده كه فرمودند: مقصود از اين لسان صدق در آخر الزمان، على بن ابى طالب (ع) است «1».

مؤلف: در اين روايت دو احتمال است، يكى اينكه تفسير آيه باشد، يعنى غير از على بن ابى طالب (ع) كسى منظور نباشد، دوم اينكه جرى و تطبيق باشد، يعنى على (ع) يكى از مصاديق لسان صدق باشد.

و در كافى به سند خود از يحيى از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود:

(1) تفسير قمى، ج 2، ص 123.

/ 583