بيان عدم منافات بين تشبيه عصاى موسى (عليه السلام) بعد از القاء، به" ثعبان مبين مار بزرگ" و به" جان مار كوچك" - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيان عدم منافات بين تشبيه عصاى موسى (عليه السلام) بعد از القاء، به" ثعبان مبين مار بزرگ" و به" جان مار كوچك"

در اينجا سؤالى پيش مى‏آيد و آن اين است كه: چرا در دو سوره اعراف و شعراء در مورد همين داستان عصاى زنده شده را" ثُعْبانٌ مُبِينٌ" خواند، كه نام مار بسيار بزرگ و عظيم الجثه است ولى در اين سوره آن را به" جان" كه نام مار كوچك است تشبيه كرده است؟

جواب از اين سؤال اين است كه: تشبيه تنها از نظر اهتزاز و سرعت حركت و اضطراب است، نه از نظر كوچكى و بزرگى، چون آنچه مايه شگفتى است اين است كه يك چوب دستى به صورت اژدهايى به صورتهاى عظيم الجثه و هول انگيز در آيد، آن وقت بر خلاف اژدهاهاى ديگر مانند يك مار كوچك جست و خيز كند و به سرعت آن بدود و نخواسته است خود عصا و يا ثعبان را به خود" جان" تشبيه كند.

بعضى «1» ديگر در رفع اين منافات دو جور تشبيه گفته‏اند به اينكه: عصاى موسى به صور مختلفى در مى‏آمده، در اولين بار به صورت مارى كوچك در آمد، كه در سوره طه از آن خبر داده، مى‏فرمايد:" فَأَلْقاها فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعى‏" «2» و در موقعى كه پيش روى فرعون آن را به زمين انداخت به صورت اژدهايى آشكار در آمد، هم چنان كه در سوره اعراف و شعراء آمده است.

ليكن اين وجه درست نيست، هر چند از نظر سياق آيات، وجه خوبى است، ولى اين اشكال بر آن وارد است كه يا مى‏گويى عصا مار نشد، كه صحيح است و يا مى‏گويى مار شد كه در اين صورت معنا ندارد بفرمايد مار، مثل مار شد، به خلاف وجهى كه ما گفتيم چون در وجه ما تشبيه به مار تنها از نظر سرعت جست و خيز است گويا فرموده عصا اژدها شد اژدهايى كه از نظر سرعت جست و خيز، گويى مار كوچكى است، پس وجهى كه در دفع اشكال مورد اعتماد است همان وجه گذشته است.

" يا مُوسى‏ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ" اين جمله حكايت خود آن خطابى است كه در آنجا- يعنى در كنار آتش طور- صدور يافته، پس در معناى اين است كه:" قال اللَّه يا موسى لا تخف ...- خداى تعالى فرمود اى موسى نترس كه رسولان نزد من نمى‏ترسند".

و جمله" لا تخف" نهى مطلق است كه او را از تمامى ترسيدنيها كه ممكن است پيش بيايد امنيت مى‏دهد و مى‏رساند مادامى كه در حضور پروردگار و مقام قرب او است هيچ مكروهى به او نمى‏رسد، نه از ناحيه عصا و نه از غير آن. و به همين جهت نهى مزبور را تعليل كرد به اينكه:" چون رسولان در حضور من نمى‏ترسند"، وجه تعليل اين است كه: كلمه‏

(1) مجمع البيان، ج 7، ص 212.

(2) پس آن را بيفكند، پس ناگهان آن را ديد كه مارى شد و مى‏دود. سوره طه، آيه 20.

/ 583