تنها وكيل و متصرف در امور بندگان خدا است كه داراى حيات و ملك و علم مطلق است‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نموده دستورش مى‏دهد كه خداى را در كار ايشان وكيل بگيرد، پس خداى تعالى بر مردم و بر هر چيزى وكيل، و به گناهان بندگان خبير است.

تنها وكيل و متصرف در امور بندگان خدا است كه داراى حيات و ملك و علم مطلق است‏

پس اينكه فرمود:" وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ" معنايش اين مى‏شود كه خداى را در كار مردم وكيل بگير، تا به هر چه بخواهد درباره آنان حكم كند و هر چه خواست با آنان انجام دهد. چون او وكيل بر مردم و بر همه موجودات است و اگر نفرمود:" و توكل على اللَّه" بلكه فرمود:" عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ" براى اين بود كه خواست به علت حكم هم اشاره كرده باشد، و بفهماند خدايى كه حى است و هرگز نمى‏ميرد از او چيزى فوت نمى‏شود. پس تنها او است كه مى‏تواند وكيل باشد.

و معناى اينكه فرمود:" وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ" اين است كه خداى را از عجز و جهل و از هر چيزى كه لايق ساحت قدس او نيست منزه بدار، در حالى كه اين تنزيهت مقارن با ثناى جميل او نيز باشد، و اگر كفار را مهلت داد و با نعمت‏هاى خود استدراج كرد، بدان كه از عجز و زبونى نيست و نيز از جهل به گناهان آنان نبوده، و اگر ايشان را به جرم گناهانشان گرفت به ملاك حكمتى بوده كه اقتضاء مى‏كرده و نيز به خاطر استحقاق ايشان بوده است، پس هم سزاوار تسبيح است و هم حمد.

سياق" وَ كَفى‏ بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِيراً" دلالت مى‏كند بر توحيد خدا در فعل و صفاتش، يعنى تنها او وكيل و متصرف در امور بندگان خويش است و تنها او است كه به گناهان بندگان، خبير است و تنها او است كه درباره آنان حكم مى‏كند، بدون اينكه احتياجى به كسى داشته باشد كه او را در عمل يا حكمش يارى دهد.

از اينجا به خوبى روشن مى‏گردد كه آيه بعدى هم كه مى‏فرمايد:" الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ" متمم جمله" وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ ..." است، چون اين آيه نيز، مشتمل بر توحيد خدا در ملك خويش و تصرفش در آن است، هم چنان كه جمله" وَ كَفى‏ بِهِ ..." مشتمل است بر علم و اطلاع او و معلوم است كه با حيات و ملك و علم روى هم معناى وكالت تمام مى‏شود كه به زودى توضيحش خواهد آمد- ان شاء اللَّه.

" الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً" ظاهر سياق مى‏رساند كه موصول" الذى" صفت باشد براى جمله" الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ" در آيه قبل و با همين صفت، بيان در جمله" وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لا يَمُوتُ" تمام مى‏شود، چون وكالت همانطور كه متوقف بر حيات وكيل است، بر علم او نيز متوقف است،

/ 583