و آن را به بنى اسرائيل داديم (59).
پس هنگام آفتاب از پى آنها شدند (60).
و چون دو جماعت يكديگر را بديدند، ياران موسى گفتند: اى واى! ما را گرفتند (61).
(موسى) گفت: هرگز! پروردگار من با من است و رهبريم خواهد كرد (62).
به موسى وحى كرديم كه عصاى خويش را به دريا بزن، پس بشكافت و هر بخشى چون كوهى بزرگ بود (63).
ديگران را بدانجا نزديك كرديم (64).
و موسى را با همراهانش جملگى نجات داديم (65).
سپس ديگران را غرق كرديم (66).
كه در اين عبرتى است ولى بيشترشان ايمان آور نبودند (67).
و پروردگارت نيرومند و فرزانه است (68).
بيان آيات :غرض اين آيات: مقايسه قوم خاتم الانبياء (صلّى الله عليه وآله وسلّم) با قوم موسى و هارون، ابراهيم، نوح و ...
در اين آيات به داستانهايى از اقوام انبياى گذشته شروع كرده تا روشن شود كه قوم خاتم الانبياء (ص) نيز همان راهى را مىروند كه قوم موسى و هارون و ابراهيم و نوح و هود و صالح و لوط و شعيب رفته بودند و به زودى راه اينان نيز به همان سرنوشتى منتهى مىشود كه آن اقوام ديگر بدان مبتلا شدند، يعنى بيشترشان ايمان نمىآورند و خدا ايشان را به عقوبت دنيايى و آخرتى مىگيرد.
دليل بر اينكه آيات در مقام به دست دادن چنين نتيجهاى است اين است كه در آخر هر داستانى مىفرمايد:" وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ"، هم چنان كه در داستان خاتم الأنبياء (ص) بعد از ختم كلام و حكايت اعراض قومش در آغاز سوره فرمود:" وَ ما كانَ ..."، پس معلوم مىشود كه آيات در مقام تطبيق داستانى بر داستان ديگر است.
و همه براى اين است كه خاطر رسول خدا (ص) تسليت يافته، حوصلهاش از تكذيب قومش سر نرود و بداند كه تكذيب قوم او امرى نو ظهور و تازه نيست بلكه همه اقوام انبياى گذشته نيز همين رفتار را داشتند و از قوم خود انتظارى جز آنچه امتهاى گذشته در مقابل انبياى خود داشتند نداشته باشد. و در ضمن، قوم آن جناب را هم تهديد