معناى" ملكوت" و اينكه ملكوت هر چيزى به دست خدا است و اثبات امكان بعث و معاد از اين طريق‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معنا را با مبالغه افاده مى‏كند. و فرق بين" ملك"- به فتحه ميم و كسر لام- و بين" مالك" اين است كه مالك آن كسى است كه مالى را دارا باشد، ولى ملك و به معناى كسى است كه آن مالك را و ملك او را مالك باشد، پس مالكيت ملك در طول مالكيت مالك است و او مى‏تواند هم در مال مالك حكم كند، و هم در خود او.

خداى تعالى ملكوت خودش را تفسير كرده و فرموده:" إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ" «1».

پس ملكوت هر چيزى اين است كه از امر خدا و به كلمه" كن" هستى يابد. و به عبارت ديگر ملكوت هر چيزى وجود او است به ايجاد خداى تعالى.

معناى" ملكوت" و اينكه ملكوت هر چيزى به دست خدا است و اثبات امكان بعث و معاد از اين طريق‏

پس" بودن ملكوت هر چيز به دست خدا" كنايه استعارى است از اينكه ايجاد هر موجودى كه بتوان كلمه" شى‏ء- چيز" را بر آن اطلاق نمود مختص به خداى تعالى است، هم چنان كه فرموده:" اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ" «2» پس ملك خدا محيط به هر چيز است و نفوذ امرش و ممضى بودن حكمش بر هر چيزى ثابت است.

و چون ممكن است كسى توهم كند كه عموم ملك و نفوذ امر خدا با اخلال بعضى از اسباب و علل در امر او منافات ندارد، ممكن است بعضى از علل و اسباب در پاره‏اى مخلوقات اثرى بگذارد كه خداى اراده نكرده و يا پاره‏اى از مخلوقات را از آنچه خدا اراده كرده منع كند، از اين جهت جمله" بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ" را با جمله" وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ" تكميل كرد. و اين جمله در حقيقت توضيح اختصاص ملك است و مى‏فهماند كه اين اختصاص به تمام معناى كلمه است، پس هيچ چيزى از موجودات هيچ مرحله‏اى از ملك را ندارد و هر موجودى هر چه را مالك است در طول ملك خدا است نه در عرض آن تا به مالكيت خدا خلل وارد كند، و يا اعتراض كند، پس حكم و ملك تنها از آن او است.

" وَ هُوَ يُجِيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ"- كلمه" جوار" كه دو كلمه" يجير" و" يجار" از آن اشتقاق يافته‏اند، در اصل به معناى قرب مسكن بوده، بعدها براى همين قرب مسكن و نزديكى خانه كسى به خانه كس ديگر حقى به نام حق همسايگى يا حق جوار قرار دادند، و آن اين است كه از همسايه حمايت نموده، به احترام همسايگى از سوء قصد افراد نسبت به او جلوگيرى كند، آن گاه از اين ماده افعالى مشتق نمودند، مثلا گفتند:" فلان استجار فلانا"

(1) امر او هر گاه چيزى را بخواهد اين است كه بگويد باش پس بى‏درنگ موجود شود، پس منزه است آن خدايى كه به دست او است ملكوت هر چيز. سوره يس، آيه 82 و 83.

(2) خدا خالق هر چيزى است. سوره زمر، آيه 62.

/ 583