اشاره به برهانى براى مساله بعث با بيان منزه بودن خداى ملك حق از انجام كار بيهوده و عبث
" أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً ... رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ" بعد از آنكه احوال بعد از مرگ و سپس مكث در برزخ، و در آخر مساله قيامت را با حساب و جزايى كه در آن است براى كفار بيان كرد، در اين جمله ايشان را توبيخ مىكند كه خيال مىكردند مبعوث نمىشوند، چون اين پندار خود جرأتى است بر خداى تعالى، و نسبت عبث به او دادن است، و بعد از اين توبيخ به برهان مساله بعث اشاره نموده و مىفرمايد:" ا فحسبتم ..."، و حاصل اين برهان اين است كه وقتى مطلب از اين قرار بود كه گفتيم: هنگام مشاهده مرگ، و بعد از آن مشاهده برزخ، و در آخر مشاهده بعث و حساب و جزا دچار حسرت مىشويد، آيا باز هم خيال مىكنيد كه ما شما را بيهوده آفريديم، كه زنده شويد و بميريد و بس، ديگر نه هدفى از خلقت شما داشته باشيم، و نه اثرى از شما باقى بماند، و ديگر شما به ما بر نمىگرديد؟!.(1) روح المعانى، ج 18، ص 70.