نقل و رد روايتى راجع به اينكه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) علم غيب نداشته و ... - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و امروز در ابحاث اجتماعى مسلم و روشن شده كه امضاء و پذيرفتن حكومت كسى كه احترامى براى قوانين مقدس و جاريه قائل نيست، امضايى است كه عقل آن را نمى‏پذيرد و افراد يك جامعه عاقل و رشيد زير بار چنين كسى نمى‏روند، به همين دليل بايد ساحت شارع و آورنده دين را از چنين روايت و سفارشهايى منزه دانست.

و اگر بگويى حفظ يك پارچگى مملكت و اتحاد كلمه و اتفاق امت مهم‏تر است از حفظ بعضى از احكام، در جواب مى‏گوييم معناى اين حرف اين است كه جايز باشد حقيقت دين را به خاطر حفظ اسم آن هدم نمود و حقيقت دين را فداى نام آن كنيم.

نقل و رد روايتى راجع به اينكه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) علم غيب نداشته و ...

و در الدر المنثور است كه: طيالسى، سعيد بن منصور، احمد، عبد بن حميد، بخارى، مسلم، ترمذى، نسايى، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابو الشيخ، ابن مردويه و بيهقى- در كتاب اسماء و صفات- همگى از مسروق روايت كرده‏اند كه گفت: من نزد عايشه تكيه داده بودم، عايشه گفت: سه چيز است كه هر كس دهن به يكى از آنها باز كند افتراء بزرگى بر خدا زده است، پرسيدم آن سه چيست؟ گفت هر كس بپندارد كه محمد (ص) پروردگارش را ديد، افتراء بزرگى بر خدا بسته، من كه تا اين هنگام تكيه داده بودم برخاستم و گفتم: اى ام المؤمنين صبر كن، و مرا مهلت بده بپرسم و به عجله سخن مگوى، مگر خداى تعالى نفرموده:" وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ- رسول خدا را در افق آشكار بديد" و در جاى ديگر فرموده:" وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‏- بارى ديگر او را ديد"؟

عايشه در پاسخ گفت: من اولين فرد امت اسلامم، كه همين سؤال تو را از رسول خدا (ص) كردم، فرمود: جبرئيل، يعنى من جبرئيل را به آن صورتى كه با آن صورت خلق شده نديدم غير از اين دو نوبت، كه در اين دو آيه است، يك بار او را ديدم كه داشت از آسمان به زير مى‏آمد، بسيار بزرگ بود، كه بزرگى خلقتش ما بين آسمان تا زمين را پر مى‏كرد، عايشه سپس به من گفت: مگر نشنيدى كلام خداى را كه مى‏فرمايد:" لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ- ديدگان او را نمى‏بيند و او ديدگان را مى‏بيند و او لطيف و خبير است" و نيز فرموده:" وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً ... عَلِيٌّ حَكِيمٌ".

و كسى كه بپندارد كه محمد چيزى از كتاب خداى را كتمان كرده و ناگفته گذارده، او افتراى بزرگى بر خدا زده است و خداى عز و جل مى‏فرمايد:" يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ".

سپس عايشه اضافه كرد كه: هر كس بپندارد كه محمد از فرداى مردم خبر مى‏داد،

/ 583