مقصود از اينكه در قيامت حسب و نسبى در بين نيست و كسى از حال ديگرى نمى‏پرسد - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بعضى «1» گفته‏اند: مراد از آيه اين است كه بين ايشان و بين دنيا حاجز و حائلى است كه نمى‏گذارد ايشان تا روز قيامت ديگر به دنيا باز گردند، بعد از قيامت هم كه ديگر بر نگشتن معلوم است پس اين جمله مى‏خواهد بر نگشتن به دنيا را تاكيد كند و به كلى مايوسشان نمايد.

ولى اين حرف صحيح نيست، چون از ظاهر سياق بر مى‏آيد كه حائل و برزخ مذكور بين دنيا و روز قيامت كه در آن مبعوث مى‏شود امتداد دارد نه بين ايشان و برگشت به دنيا، چون اگر مراد حائل ميان ايشان و بر گشت به دنيا بود قيد" إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ" لغو مى‏شد، البته نه از اين جهت كه مفهوم جمله" تا روز قيامت بر نمى‏گردند" اين است كه بعد از قيامت بر مى‏گردند و آن هم محال است، بلكه از اين جهت كه اصل اين تقييد لغو است و لو اينكه از خارج يا از آيات ديگر دانسته باشيم كه بعد از قيامت بازگشت محال است.

علاوه بر اين، بين اين سخن كه گفتند:" پس، اين جمله مى‏خواهد بر نگشتن به دنيا را تاكيد كند، و به كلى مايوسشان نمايد" و اينكه مى‏گويند" بر نگشتن بعد از قيامت مفهوم از خارج است نظير تناقض است، بلكه بر گشت معنا به اين مى‏شود كه بخواهد بر نگشتن مطلق را كه از كلمه" كلا" استفاده مى‏شود با بر نگشتن موقت محدود به حد" إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ" تاكيد كند (دقت بفرماييد).

" فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ" مراد از اين نفخه، نفخه دوم صور است كه در آن همه مردگان زنده مى‏شوند، نه نفحه اول كه زندگان در آن مى‏ميرند، هم چنان كه بعضى «2» پنداشته‏اند، چون نبودن انساب و پرسش و سنگينى ميزان و سبكى آن و ساير جزئيات همه از آثار نفخه دوم است.

مقصود از اينكه در قيامت حسب و نسبى در بين نيست و كسى از حال ديگرى نمى‏پرسد

و در جمله" فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ" آثار انساب را با نفى اصل آن نفى كرده، نه اينكه واقعا در آن روز انساب نباشد، (زيرا انساب چيزى نيست كه به كلى از بين برود)، بلكه مراد اين است كه در آن روز انساب خاصيتى ندارد، چون در دنيا كه انساب محفوظ و معتبر است، به خاطر حوايج دنيوى است. و زندگى اجتماعى دنيا است كه ما را ناگزير مى‏سازد تا خانواده و اجتماعى تاسيس كنيم. و وقتى اين كار را كرديم، باز مجبور مى‏شويم عواطف طرفينى، و تعاون و تعاضد و ساير اسباب را كه مايه دوام حيات دنيوى است معتبر بشماريم آن كه فرزند خانواده است به وظايفى ملتزم مى‏شود، و آن كه پدر و يا مادر خانواده است به وظايفى ديگر

(1) تفسير فخر رازى، ج 23، ص 121.

(2) مجمع البيان، ج 7، ص 119 به نقل از ابن عباس.

/ 583