نوح (عليه السلام) از خداوند مىخواهد بين او و قومش قضاى خود را براند
" قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ فَافْتَحْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِي وَ مَنْ مَعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ..."اين جمله آغاز كلام نوح (ع) است و جمله" رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ" جلوتر ذكر شده تا مقدمه باشد براى مطالب بعد و اين معنا را برساند كه ديگر كار از كار گذشته و تكذيب به طور مطلق از آنان تحقق يافته، به طورى كه ديگر هيچ اميدى به تصديق و ايمان در آنان نمانده، هم چنان كه در آيه" رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا إِلَّا فاجِراً كَفَّاراً" «2» به اين نكته تصريح شده است.و جمله" فَافْتَحْ بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ فَتْحاً" كنايه است از راندن قضاء ميان آن جناب و قومش، هم چنان كه درباره اين قضاء به طور كلى فرموده:" وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ" «3».و اصل اين استعمال از باب استعاره به كنايه است، گويا نوح و پيروانش و كفار از قومش، در يك جا جمع شده و بهم در آميختهاند، به طورى كه از يكديگر تشخيص داده نمىشوند ناگزير از پروردگار خود درخواست كرده كه فتح و قضاى وسيعى در ميان آنان ايجاد كند، تا يك طايفه از طايفه ديگر دور شود، و اين كنايه است از نزول عذاب كه قهرا جز كفار و فاسقين را نمىگيرد و وقتى گرفت، پيروان او متمايز مىشوند، چون ديگر كافر و فاسقى باقى نمىماند. دليل بر اين استعاره جمله" وَ نَجِّنِي وَ مَنْ مَعِيَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ" است كه خودش و مؤمنين را در آميخته و در هم با كفار فرض كرده، كه اگر نجات خدايى نباشد عذاب مورد(1) روح المعانى، ج 19، ص 108.(2) پروردگارا! بر روى زمين احدى از كفار را باقى مگذار، چون اگر بگذارى بندگانت را گمراه مىكنند و جز فاجر و كافر نمىزايند. سوره نوح، آيه 26 و 27.(3) براى هر امتى رسولى است، همين كه رسولشان آمد، در ميان آنان به عدالت قضاء رانده مىشود، بدون اينكه ستم شوند. سوره يونس، آيه 47.