بيان اينكه ترس و گريختن موسى (عليه السلام) با ديدن تبديل عصا به مار، مذموم نبوده و توضيحى در باره جمله:" إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ" و استثناى" إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً ..."
و اما اينكه موسى كه از بزرگان و مرسلان بود، چرا از عصا كه به صورتى هائل و هول انگيز، يعنى مارى پر جست و خيز در آمده بود ترسيد؟ جوابش اين است كه: اين اثر طبيعت و جبلت آدمى است كه وقتى به منظرهاى هول انگيز، آن هم بى سابقه بر مىخورد، كه هيچ راهى براى دفع آن به نظرش نمىرسد مگر فرار كردن، قهرا پا به فرار مىگذارد، مخصوصا كسى كه هيچ سلاحى براى دفاع ندارد، عصايى هم كه تنها سلاح او بوده خود به آن صورت هول انگيز در آمده، قبلا هم از ناحيه خدا دستورى نگرفته بود، كه اگر عصايت اژدها شد فرار مكن و در جاى خود بايست، بلكه تنها اين دستور رسيده بود كه" أَلْقِ عَصاكَ" و او هم امتثال كرد و معلوم است كه فرار از خطرهاى بزرگ آن هم از كسى كه دافع و چارهاى جز فرار ندارد، جزو ترسهاى مذموم نيست، تا كسى موسى را به داشتن آن مذمت كند.و اما اين كه خداى تعالى به او فرمود:" إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ"، انبياء و مرسلين مادامى كه در جوار پروردگارشان هستند از چيزى نمىترسند، اين كرامت خود ايشان و از ناحيه خودشان نيست،- تا چون موسى نداشت بگوييم رسولى ناقص بوده- بلكه اين فضيلت را به تعليم و تاديب خدا به دست مىآوردهاند و چون آن شب، يعنى شب طور، اولين موقفى بود كه خدا موسى را به مقام قرب خود برد و افتخار هم سخنى و رسالت و كرامت خود را به وى اختصاص داد، لذا اين دستورش كه فرمود:" لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ" و آيه ديگر كه فرمود:" لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ"، همه همان تعليم و تاديب الهى است نه مذمت و سرزنش." إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ" آنچه درباره اين استثناء مىتوان گفت- و خدا داناتر است- اين است كه بعد از آنكه در آيه قبلى خبر داد كه مرسلين ايمنند و ترسى ندارند، از اين خبر فهميده شد كه غير مرسلين همه اهل ظلمند و ايمن از عذاب نيستند و بايد بترسند و چون اين مفهوم به كليتش درست نبود، لذا در اين آيه اهل توبه را از بين غير مرسلين، يعنى از اهل ظلم استثناء كرده، فهماند كه اهل توبه به خاطر اينكه توبه كردند و ظلم خود را- كه همان سوء بوده باشد- به حسن مبدل كردند،