مقصود از اينكه فرمود:" يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ" و استفاده اينكه بطور كلى در عالم وجود بطلان و نيستى راه ندارد
" أَمَّنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ ..."" بدء خلق" به معناى ايجاد خلق است ابتداء و براى اولين بار و" اعاده خلق" به معناى دوباره خلق كردن و برگرداندن آنان در قيامت است. در اين آيه شريفه مشركين را ملزم و مجاب مىكند به اينكه چرا شرك ورزند، آيا آن كسى كه عالم را براى بار اول و نيز در قيامت براى بار دوم خلق مىكند بهتر است يا سنگ و چوبى كه آنان مىپرستند؟ و حال آنكه مشركين اصلا قيامت و معاد را قبول ندارند، هم چنان كه در همين آيات بدان اشاره نموده مىفرمايد:" وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا ..." و اين از اين نظر است كه در كلام مجيدش، مساله معاد با ادله قاطعه اثبات شده و در اينجا به عنوان اصل مسلم اخذ شده است، آن گاه در آيات بعد به عنوان استدراك مىفرمايد كه همه اين روگردانيها به خاطر اين است كه مشركين معاد را منكرند و يا در آن شك دارند.بعضى «1» از مفسرين در تفسير آيه مورد بحث گفتهاند: مراد از" بدء الخلق" و سپس اعاده آن، ايجاد فردى از يك نوع و از بين بردن آن و دوباره ايجاد نظير آن است. خلاصه، مراد ايجاد مثلى بعد از مثل ديگر است و به عبارت ديگر تكرار عمل ايجاد است، پس ديگر كسى اشكال نكند كه مشركين قائل به معاد نبودند، پس چرا در اين آيه با مساله معاد عليه ايشان احتجاج شده است.و ليكن تفسيرى است كه از ظاهر آيه بعيد است.يكى از آن لطايفى كه آيه شريفه از حقايق قرآنى دارد، بر مىآيد كه بطور كلى بطلان(1) روح المعانى، ج 20، ص 7.