رواياتى در معناى اعراض از لغو و حفظ فرج‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 15

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(ص) روايت آورده كه همين معنا را افاده مى‏كند و عبارت آن اين است كه:

به خدا پناه ببريد از خشوع نفاق. پرسيدند خشوع نفاق چيست؟ فرمود اينكه ظاهر بدن خاشع ديده شود، ولى در قلب خشوعى نباشد «1».

و در مجمع البيان در ذيل آيه شريفه گفته است: روايت شده كه رسول خدا (ص) مردى را ديد كه در حال نماز با ريشش بازى مى‏كرد، فرمود: بدانيد كه اگر اين مرد در دلش خاشع بود بدنش هم خاشع مى‏شد «2».

و نيز در همان كتاب گفته: روايت شده كه رسول خدا (ص) در نمازش چشم به سوى آسمان بلند مى‏كرد، همين كه اين آيه نازل شد، از آن به بعد سر به زير مى‏انداخت و چشم به زمين مى‏دوخت «3».

مؤلف: اين دو روايت را الدر المنثور «4» هم از جمعى از نويسندگان از رسول خدا (ص) روايت كرده و در معناى خشوع روايات بسيارى ديگر هم هست.

رواياتى در معناى اعراض از لغو و حفظ فرج‏

و در ارشاد مفيد در كلامى از امير المؤمنين (ع) آورده كه فرموده: هر سخنى كه ذكر خدا در آن نباشد لغو است «5».

و در مجمع البيان در ذيل آيه" وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ" مى‏گويد: از امام صادق (ع) روايت كرده‏اند كه فرمود: اگر شخصى به تو ناسزايى گفت و يا تهمتى زد كه در تو نيست، براى خدا از او اعراض كن «6».

و در روايتى ديگر آمده كه مقصود از آن غنا و ملاهى است «7».

مؤلف: مطالبى كه در دو روايت مجمع البيان آمده از قبيل ذكر بعضى از مصاديق است و آنچه در روايت ارشاد آمده از باب عموميت دادن و تحليل معنا است.

و در خصال از جعفر بن محمد از پدرش از آباء گرامى‏اش (ع) روايت كرده كه امير المؤمنين (ع) فرموده: فرجها به يكى از سه طريق حلال مى‏شوند، يكى نكاح به ميراث و يكى نكاح بدون ميراث، و يكى نكاح به ملك يمين «8».

(1) الدر المنثور، ج 5، ص 3.

(2 و 3) مجمع البيان، ج 7، ص 99.

(4) الدر المنثور، ج 5، ص 3 و 4.

(5) ارشاد مفيد، ص 157.

(6 و 7) مجمع البيان، ج 7، ص 99.

(8) خصال، ص 119.

/ 583