خويشاوندان از ناحيه زن است «1» پس مراد از" نسب" به طورى كه ديگران هم گفتهاند:
محرميت از ناحيه مرد است و مراد از صهر محرميت از ناحيه زن، و مؤيد اين معنا مقابلهاى است كه ميان نسب و صهر بر قرار شده است.
بعضى «2» از مفسرين گفتهاند: در هر يك از اين دو كلمه مضافى در تقدير است. و تقدير آن دو" ذا نسب و ذا صهر- داراى نسبت و صهر" مىباشد. و مراد از آب، نطفه است و چه بسا احتمال داده شده كه مراد از آن، مطلق آبى باشد كه خدا اشياى زنده را از آن خلق مىكند، هم چنان كه خودش فرمود:" وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ" «3».
معناى آيه اين است كه: خداى سبحان آن كسى است كه از نطفه- كه خود يك آب است- بشرى را خلق فرموده و او را داراى نسب و صهر، يعنى زن و مرد قرار داده است. و اين نيز، تشبيه ديگرى است كه همان مفاد آيه قبلى را افاده مىكند، يعنى مىفهماند كه خداى سبحان كثرت را در عين وحدت، حفظ، و تفرق را در عين اتحاد، محفوظ نگه داشته است، و همچنين اختلاف نفوس و آراء را از نظر ايمان و كفر- با اينكه مردم از جهت فكر و نظر و ايمان و كفر مختلفند- با اتحاد مجتمع بشرى به وسيله فرستادن پيامبرانى به منظور كشف حجاب ضلالت، حفظ نموده است كه اگر ارسال رسل نمىبود ضلالت و گمراهى، همه مجتمع بشرى را فرا مىگرفت.
" وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً"- در اينجا كلمه" رب" به ضمير خطاب ربك- پروردگارت اضافه شده، و نكته آن همان است كه در جمله" أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ" گذشت.
" وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُهُمْ وَ لا يَضُرُّهُمْ وَ كانَ الْكافِرُ عَلى رَبِّهِ ظَهِيراً" اين آيه عطف است بر جمله" وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُواً" و كلمه" ظهير"- به طورى كه گفتهاند- به معناى مظاهر است و مظاهر به معناى پشتيبان و معاون است.
و معناى آيه اين است كه: اين كفار مشرك، خدا را گذاشته چيزى مىپرستند كه نه سودى به حالشان دارد و نه در عوض پرستش، خيرى و نه در صورت ترك پرستش، ضررى به ايشان مىرساند و كافران همواره در دشمنى با پروردگارشان معاونين شيطان بودهاند.
و اينكه فرمود: بتها نفع و ضررى ندارند، منظور نفع و ضرر ظاهرى است پس با ضرر بتپرستى منافات ندارد.
(1) مفردات راغب، ماده" صهر". (2) تفسير فخر رازى، ج 24، ص 101. (3) از آب هر چيزى را زنده كرديم. سوره انبياء، آيه 30.