مىكند به سرنوشتى كه امتهاى گذشته به خاطر تكذيب پيغمبرشان دچار شدند. مؤيد اين معنا اين است كه در آغاز نقل داستان ابراهيم (ع) فرمود:" وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْراهِيمَ- داستان ابراهيم را بر ايشان بخوان".
" وَ إِذْ نادى رَبُّكَ مُوسى ... أَ لا يَتَّقُونَ" يعنى بياد آر زمانى را كه پروردگارت موسى را ندا در داد و او را به رسالت به سوى فرعون مبعوث فرمود، تا بنى اسرائيل را از چنگ وى برهاند (به تفصيلى كه در سوره طه و غير آن گذشت).
جمله" أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ" نوعى تفسير است براى ندا و مىرساند كه آن ندا چه بوده و اگر نخست فرمود:" اينكه نزد قوم ستمكار بروى" و سپس آن قوم را به قوم فرعون تفسير كرد، براى اين بود كه به حكمت اين ماموريت كه شرك ايشان و ظلمى بود كه نسبت به بنى اسرائيل روا مىداشتند- كه تفصيلش در سوره طه از آيه" اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى ... فَأْتِياهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ" «1» آمده- اشاره كند.
و جمله" أَ لا يَتَّقُونَ- چرا به تقوى نمىگرايند"- به صيغه غيبت- توبيخى است غيابى كه خداى تعالى از ايشان كرده و چون اين توبيخ در روز انعقاد رسالت موسى واقع شده، اين معنا را مىدهد كه اى موسى به ايشان بگو: پروردگار من شما را توبيخ مىكند به اينكه راه تقوى را ترك كردهايد، و مىفرمايد:" أَ لا يَتَّقُونَ".
" قالَ رَبِّ إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي فَأَرْسِلْ إِلى هارُونَ" در مجمع البيان گفته: كلمه" خوف" به معناى آن حالت ناراحتى و اضطراب درونى است كه در هنگام توقع و احتمال ضرر به آدمى دست مىدهد و نقيض آن حالت،" امن" است كه به معناى آرامش و سكون نفس است نسبت به اينكه نفعش خالص و آميخته با ضرر نيست و ضرر آن را تهديد نمىكند «2» و بيشتر موارد اطلاق خوف در مورد احساس شر است، مواردى كه آدمى را وادار مىكند به اينكه برخيزد و براى جلوگيرى از آن شر، ابتكارى كند، هر چند كه در دل اضطرابى پيدا نشود، به خلاف" خشيت" كه آن مخصوص مواردى است
(1) برويد به سوى فرعون كه او به راه كفر و طغيان شتافته است ... هر دو به جانب فرعون رفته بگوييد كه ما دو رسول پروردگار توايم پس بنى اسرائيل را با ما بفرست و آنها را عذاب منما. سوره طه، آيه 43- 47. (2) مجمع البيان، ج 7، ص 186.