" وَ كانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ ..."
راغب مىگويد كلمه" رهط" به معناى خويشاوندان كمتر از ده نفر است. و بعضى گفتهاند تا چهل نفر را هم شامل مىشود «1».
بعضى «2» ديگر گفتهاند: فرق ميان رهط و كلمه" نفر" اين است كه كلمه رهط از سه و يا هفت تا ده را شامل مىشود و كلمه نفر از سه تا نه را.
و اما اينكه مراد از رهط چيست؟ بعضى «3» گفتهاند: يعنى اشخاص و لذا تمييز براى عدد نه واقع شده، چون معناى جمع را مىداده، پس معلوم مىشود آنهايى كه بر سر سوگند اختلاف داشتهاند نه نفر مرد بودهاند.
" قالُوا تَقاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ" كلمه" تقاسم" به معناى شركت در سوگند است. و كلمه" تبييت"، به معناى سوء قصد در شب است. و كلمه" اهل" به معناى آن كسى است كه: يك خانه، او و مثل او را در خود جمع مىكند و يا خويشاوندى و يا دين آنان را جمع مىنمايد، (پس اهل خانه و اهل دين و اهل بيت، به معناى كسانى است كه يك خانه و يك دين و يك دودمان آنها را با هم جمع كند) و شايد مراد از" أهله" در آيه مورد بحث، همسر و فرزندان باشد، به قرينه اينكه بعد از آن مىفرمايد:" ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ ما شَهِدْنا- آن گاه به وليش مىگوييم ما ناظر نبوديم" و جمله" وَ إِنَّا لَصادِقُونَ" عطف است بر جمله" ما شَهِدْنا" و در حقيقت جزو مقول قول و تتمه كلام است.
و معناى آيه اين است كه: آن جمعيتى كه فساد مىكردند به خدا سوگند خوردند و گفتند: ما شبانه او و اهل او را مىكشيم، آن گاه صاحب خون آنان را اگر به خونخواهى برخاست و ما را تعقيب كرد، مىگوييم كه ما حاضر و ناظر در هلاكت اهل او نبودهايم و ما راست مىگوييم، و معلوم است كه اگر شاهد و ناظر هلاكت اهل او نباشند، شاهد هلاكت خود او هم نيستند، حالا يا به ملازمه و يا به قول بعضى «4» به اولويت.
و چه بسا بعضى گفتهاند كه جمله" وَ إِنَّا لَصادِقُونَ" حال از فاعل در" نقول" است، يعنى ما به وليش چنين و چنان مىگوييم، در حالى كه در اين گفتار راستگو باشيم،
(1) مفردات راغب، ماده" رهط". (2) تفسير كشاف، ج 3، ص 372. (3) روح المعانى، ج 19، ص 212. (4) روح المعانى، ج 19، ص 213.