صفحهى 224
در جمله" إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ" با اينكه مىتوانست ضمير بياورد و بفرمايد:" انه بكل شىء عليم" ضمير نياورد و اسم" اللَّه" را آورد، براى اين است كه بر علت حكم دلالت كند و چنين معنا دهد كه او بر همه چيز داناست براى اينكه" اللَّه" است.
و معناى آيه اين است كه: خداوند رزق را بر هر كس بخواهد توسعه مىدهد و بر هر كس بخواهد تنگ مىگيرد و نمىخواهد مگر بر طبق مصلحت براى اينكه او به هر چيزى داناست، چون اللَّه است كه جامع تمامى صفات كمال است.
" وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِها ... لا يَعْقِلُونَ" مراد از احياى زمين بعد از مردن آن، روياندن گياهان در بهار، بعد از مردن آنها در زمستان است.
" قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ"- يعنى خدا را در برابر اينكه حجت را بر دشمنان تمام كرد، و مجبورشان كرد كه اعتراف كنند به اينكه مدبر امور خلقت نيز خداست، حمد بگو، چون با اين تماميت حجت ديگر چارهاى ندارند جز اينكه تنها خدا را بپرستند، و بتها و ارباب آنها را رها كنند.
" بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ"- يعنى بيشترشان در آيات خدا تدبر نمىكنند، و عقل خود را قاضى و حاكم نمىكنند، تا خدا را بشناسند، و حق را از باطل تميز دهند، پس معناى جمله" لا يعقلون"، اين شد كه آن طور كه سزاوار است تعقل نمىكنند.
" وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ، لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ" كلمه" لهو"، به معناى هر چيز و هر كار بيهودهاى است كه انسان را از كار مهم و مفيدش باز بدارد، و به خود مشغول سازد، بنا بر اين يكى از مصاديق لهو، زندگى مادى دنياست، براى اينكه آدمى را با زرق و برق خود و آرايش فانى و فريبنده خود از زندگى باقى و دائمى بازمىدارد، و به خود مشغول و سرگرم مىكند.
و كلمه" لعب"، به معناى كار و يا كارهاى منظمى است با نظم خيالى و براى غرض خيالى مثل بازيهاى بچهها، زندگى دنيا همان طور كه به اعتبارى لهو است، همين طور لعب نيز هست، براى اينكه فانى و زودگذر است، هم چنان كه بازيها اين طورند، عدهاى بچه با حرص و شور و هيجان عجيبى يك بازى را شروع مىكنند، و خيلى زود از آن سير شده و از هم جدا مىشوند.
و نيز همان طور كه بچهها بر سر بازى داد و فرياد راه مىاندازند، و پنجه بر روى هم