ترجمه تفسیر المیزان جلد 16
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 223عين حال غير خدا را مىپرستند، و از آنها رزق مىخواهند، و با اينكه وقتى سوار كشتى مىشوند خدا را مىخوانند، و خدا را مىپرستند، ولى همين كه از خطر دريا نجاتشان داد، دوباره پرستش غير خدا را از سر مىگيرند، و با اينكه شهر مكه حرم امنى است كه خدا در اختيارشان گذاشته، و اين نعمت بزرگ را به ايشان ارزانى داشته، در همين شهر به باطل ايمان مىآورند، و حق را انكار، و نعمت خدا را كفران مىكنند.اين نكته را هم بگوييم كه آخرين آيه سوره يعنى آيه" وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا"، مناسب با همان آيات اول سوره است، كه مىفرمود:" الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ، تا آنجا كه مىفرمود: وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ ..."." وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ" در اين آيه به دو مساله خلقت و تدبير پرداخته، و هر دو را به خدا نسبت داده است، خلقت آسمانها و زمين راجع به ايجاد است، و تسخير آفتاب و ماه كه به خاطر ما حالات گوناگون به خود مىگيرند، طلوع و غروب كرده، و دور و نزديك مىشوند، مربوط است به تدبير او، چون پيدايش ارزاق انسانها و ساير حيوانات، همه ناشى از تدبير آفتاب و ماه است، و اين خلقت و تدبير از يكديگر جدا شدنى و قابل انفكاك نيستند، پس كسى كه اعتراف دارد كه خلقت آسمانها و زمين مستند به خدا است، ناگزير بايد اعتراف كند كه تدبير نيز از اوست.و وقتى خداى تعالى به تنهايى خالق باشد، و تدبير آسمانها و به دنبال آن تدبير زمين، و به دنبال آن پديد آوردن ارزاق، تنها به دست او باشد، لازم است او تنها كسى باشد كه به منظور رساندن رزق، و ساير تدابيرش پرستش شود، و اين حوائج را تنها از او بخواهند، پس اين عجب است كه انسانهايى خدا را كنار گذاشته و از غير خدا رزق بخواهند، از كسى و چيزى كه مالك هيچ چيز نيست، جمله" فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ"، اشاره به همين تعجب است، يعنى وقتى خلقت و تدبير آفتاب و ماه مستند به خدا است، پس چگونه اين مشركين در دعاى خود متوجه غير خدا مىشوند، و بتها را مىپرستند؟" اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ، إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ" در اين آيه به آنچه در آيه قبلى اشاره كرده بود تصريح مىكند و كلمه" يقدر" از ماده (قدر) است كه به معناى تنگ گرفتن، در مقابل" بسط" كه به معناى گشايش دادن است و در آيه مورد بحث منظور معناى اين كلمه نيست. بلكه منظور لازمه معنا است يعنى توسعه، و اگر