صفحهى 342
عصبانيتش از جهل شنوندگان، و اصرارشان بر گمراهى است، كه هيچ راهنمايى سودى به ايشان نمىبخشد، و هيچ اشارتى در حالشان مؤثر واقع نمىشود، به همين جهت با اينكه تا كنون در سياق غيبت حرف مىزد، ناگهان روى سخن به خود شنوندگان نموده، آنچه كه در معرض ديد و شنوايى ايشان است به رخشان مىكشد، بلكه از خواب خرگوشى خود بيدار گشته، و از غفلت بدر آيند.
و به هر حال چه اينكه بنا به گفته ما جمله" أَ لَمْ تَرَوْا" متصل به جمله" فَأَرُونِي" باشد، و التفاتى در كار نباشد، و چه به گفته ديگران عطف و متصل به جمله" بَلِ الظَّالِمُونَ" باشد، و التفاتى از غيبت به خطاب در آن شده باشد، مراد از تسخير آسمانها و زمين براى انسان، انسانى كه آسمان و زمين را مىبيند، آن نظام و ارتباطى است كه در اجزاى عالم مشاهده مىكنيم، و مىبينيم كه چگونه سراپاى عالم را در تحت نظامى عام اداره نموده، و انسان را كه اشراف اجزاى اين عالم محسوس است، شعور و ارادهاش را درست كرده و تدبير مىكند، پس مىفهميم كه خداى تعالى سراپاى عالم را مسخر و محكوم اين نظام كرده، تا انسان كه شريفترين اجزاى آن است پديد آيد و به كمال برسد.
معناى اينكه فرمود:" سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ"
كلمه" تسخير" به معناى وادار كردن فاعل به فعلش مىباشد، به طورى كه فاعل، فعل خود را به اراده خود انجام ندهد، بلكه به اراده تسخير كننده انجام دهد، همان طور كه نويسنده، قلم را وادار مىكند تا به اراده او بنويسد، و مخدوم و مولى، بنده و خدمتگزار خود را وادار مىكند تا مطابق دستور و خواست او عمل را انجام دهد، و اسباب مؤثر در عالم هر چه باشد، با سببيتى كه هر يك مخصوص به خود دارد، آن كارى را انجام مىدهد كه خدا مىخواهد، و خدا از مجموع آنها نظامى را مىخواهد كه با آن عالم انسانى را تدبير كند، و حوائج او را بر آورد.
از آنچه گذشت معلوم شد كه" لام" در كلمه" لكم" لام تعليل غايى است، و معناى آن" به خاطر شما" است، و در نتيجه تسخير كننده اين اسباب خدا خواهد بود، نه انسان به خلاف اينكه لام را براى ملك بگيريم كه در آن صورت تسخير كننده انسان خواهد بود، ولى با مشيت خداى تعالى، هم چنان كه بعضى احتمال آن را دادهاند، و پيشرفت انسانها در مرور زمان، و به خدمت گرفتن اجزاى عالم را در بيشتر مقاصدش، شاهد گفته خود گرفتهاند، و ليكن اين احتمال با جمله" أَ لَمْ تَرَوْا" نمىسازد، چون اگر تسخير كننده خود انسان بود، مسخر خود را مىديد، و ديگر حاجت به اين سؤال نبود.
" وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً"- كلمه" اسباغ" به معناى سنگ تمام گذاشتن، و