2- زندگى اجتماعى و نياز به قانون ويژگى انسان است و بينش و ديدگاه انسان مبنا و تعيين كننده قوانين و سنن حاكم بر او است
2- در اين ميان نوع انسان نيز همين وضع را دارد، و از آن حكم كلى مستثنى نيست، به اين معنا كه او نيز مشمول هدايت عامه است، چون مىدانيم از آن روزى كه نطفهاش شروع به تكون مىكند، به سوى يك انسان تمام عيار متوجه است، انسانى كه آثار انسانيت و خواص آن را دارد، و تا رسيدن به اين هدف نهايى مرحلههايى را طى مىكند، علقه مضغه، و مضغه عظام، و سپس جنين مىشود، طفل مىگردد، مراهق مىشود، جوان و كامل مرد، و پير مىگردد.چيزى كه هست يك تفاوت بين انسان با ساير انواع حيوانات و نباتات و غير آن هست، و آن اين است كه: هر چند بعضى حيوانات نيز اجتماعى زندگى مىكنند، ليكن در قبال مدنيت بشر چيزى نيست، آرى انسان به خاطر احتياجات تكوينى بيشترى كه دارد، و نواقص بيشترى كه در وجود او هست، نمىتواند همه نواقص خود را خودش به تنهايى تكميل كند، و همه حوايج وجودىاش را خودش برآورد، به اين معنا كه يك فرد از انسان زندگى انسانىاش تمام نمىشود، در حالى كه خودش باشد و خودش، بلكه محتاج است به اينكه نخست يك اجتماع كوچك خانوادهاى تشكيل شود، و سپس يك اجتماع بزرگ شهرى به وجود آيد، و از مسير ازدواج و تعاون و همكارى، با ديگران جمع شود، و همه با هم و با همه قواشان كه بدان مجهزند در رفع حوائج همه بكوشند، و سپس حاصل زحمات را بين همه تقسيم كنند، و هر كس به قدر شانى كه در اجتماع دارد سهم خود را از آن بگيرد.خواننده عزيز در مباحث سابق اين كتاب خوانده كه گفتيم: مساله مدنيت و اجتماعى زندگى كردن طبيعى انسان نيست، و چنين نيست كه از ناحيه طبيعت تحريك بر اين معنا شود، بلكه او طبيعت ديگرى دارد كه نتيجه آن به وجود آمدن قهرى مدنيت است، و(1) خداى ما آن كسى است كه همه موجودات عالم را نعمت وجود بخشيده و سپس به راه كمالش هدايت كرده. سوره طه، آيه 50.(2) آن خدايى كه خلق كرد و تمام عيار خلق كرد و آن كسى كه اندازهگيرى كرد و سپس هدايت نمود و آن كسى كه گياهان را رويانيد و آن را خزان و افتاده كرد. سوره اعلى، آيه 5.