احتجاج ديگرى عليه مشركين با پرسش از خود مشركين در باره روزى دهنده آنان
" قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ ..."اين آيه احتجاج ديگرى است عليه مشركين، از ناحيه رزق، كه ملاك عمده بتپرستى ايشان است، چون مشركين در پرستش بت، اين مستمسك را براى خود درست كرده بودند، كه پرستش بت، مايه خوشنودى آلهه است، و وقتى از ما راضى شدند، رزق ما را توسعه مىدهند، و در نتيجه سعادتمند مىشويم، لذا رسول گرامى خود را دستور مىدهد از ايشان بپرسد: چه كسى از آسمان و زمين رزق ايشان را فراهم مىكند؟ و خودش از اين سؤال پاسخ دهد: خداى سبحان رزق مىدهد، چون رزق خودش مخلوقى از مخلوقات خدا است، و در نظر خود مشركين هم جز خدا كسى خالق نيست، چيزى كه هست مشركين از اعتراف به اين معتقد خود استنكاف مىورزيدند، با اينكه در دل به آن ايمان داشتند، به همين جهت بود كه خداى سبحان دستور داد رسول خدا (ص) از طرف ايشان پاسخ دهد. پس فرمود:" قُلِ اللَّهُ- بگو خدا"." وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ"- اين جمله تتمه كلامى است كه رسول خدا (ص) مامور شده بعد از القاى حجت و وضوح حق در مساله الوهيت آن را با مشركين در ميان بگذارد، و اساس اين كلام مبنى بر انصاف خواستن از خصم است، و مفادش اين است كه هر سخنى و اعتقادى يكى از دو حال را ممكن است داشته باشد: يا هدايت باشد و يا ضلالت، و ديگر شق سوم ندارد، نه نفيا، و نه اثباتا، نه ممكن است سخنى هيچ يك از آن دو نباشد، و نه ممكن است هر دو باشد. و ما و شما كه دو اعتقاد مختلف داريم، ممكن نيست هر دوى ما در هدايت، و يا هر دو در ضلالت باشيم، و ناچار يكى از ما سخنش هدايت، و از ديگرى ضلالت است، حالا يا سخن و اعتقاد ما هدايت، و از شما ضلالت است، و يا بعكس، از شما هدايت و از ما ضلالت است، حالا خودتان با نظر انصاف بنگريد، آيا اين حجتى كه من عليه شما اقامه كردم حق است؟ يا حجت شما، آن وقت خودتان گمراه را از راه يافته تشخيص دهيد، و اذعان كنيد كدام يك از ما محق و كدام مبطليم.در اينجا سؤالى است، و آن اين است كه چرا در دو جمله" على هدى" و" فى ضلال" تعبير مختلف شد، در اولى با كلمه" على"، و در دومى كلمه" فى" آمد، با اينكه