جواب به قارون با ياد آورى اينكه خداوند پيش از او كسانى توانگرتر از او را هلاك ساخته است بدون اينكه علم و نيرويشان مانع از هلاكتشان شوند - ترجمه تفسیر المیزان جلد 16

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 16

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 114

اصلا نام خدا را نبرد، و گفت:" إِنَّما أُوتِيتُهُ- تنها و تنها به خاطر كاردانيم داده شده‏ام"، و اين تعبير مى‏رساند كه وى از ياد خدا اعراض داشته، و خواسته است به ساحت كبرياى خدا بى اعتنايى كند.

جواب به قارون با ياد آورى اينكه خداوند پيش از او كسانى توانگرتر از او را هلاك ساخته است بدون اينكه علم و نيرويشان مانع از هلاكتشان شوند

" أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً؟"- استفهام در اين آيه توبيخى است، و پاسخى است از اينكه گفته بود: تنها و تنها به خاطر كاردانيم داده شده‏ام، پاسخى است قابل درك، و آسان، يعنى آسانترين بيانى كه ممكن است او را به خطا و فساد گفتارش متنبه كند، چون او خيال مى‏كرد تنها چيزى كه مال را براى او فراهم آورده، و هم براى او حفظ مى‏كند، و از آن بهره‏مندش مى‏كند، علم او و كاردانى اوست، با اينكه او خودش خبر دارد كه در قرون قبل از او كسانى بودند كه از او كاردانتر و نيرومندتر و مال اندوزتر و داراى كاركنانى بيشتر بودند، و ايشان هم مثل خود وى فكر مى‏كردند، و مى‏پنداشتند مال و نيرو، و مددكاران همه از كاردانى خودشان است، ولى خدا به همين جرم هلاكشان كرد، پس اگر تنها سبب و علتى كه مال فراهم مى‏كند و آن را حفظ نموده و وى را از آن برخوردار مى‏سازد علم بوده باشد، همين علمى كه او را مغرور ساخته، و اصلا به فضل و احسان خدا نبوده، بايد آن اقوام گذشته هلاك نمى‏شدند، و آن علم و مهارت، ايشان را از هلاكت نجات داده باشد، و هم چنان از اموالشان برخوردار كرده باشد، و با نيروى خود بلاء را از خود دفع كرده باشند، و نفراتشان هم ياريشان كرده باشند، و حال آنكه نه علمشان به كارشان خورد، نه اموالشان، و نه جمعشان.

" وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ"- از ظاهر سياق برمى‏آيد مراد از اين جمله بيان سنت الهى در عذاب كردن مجرمين و هلاكت ايشان به جرم گناهانشان باشد، در نتيجه كنايه است از اينكه ايشان را مهلت نمى‏دهيم، و به عذرهايى كه بهم ببافند گوش نمى‏دهيم، و به تذلل و انابه‏اى كه قبلا به اميد نجات آماده كرده‏اند، توجه نمى‏كنيم، هم چنان كه قدرتمندان بشر وقتى مى‏خواهند محكوم خود را شكنجه كنند از جرمش مى‏پرسند، تا جرمش را شناخته و به جرم محكوم كنند و سپس عذابش كنند، و در قوانين حكومتهاى بشرى بسيار مى‏شود كه مجرم عذرهايى مى‏تراشد، و عذاب حكومت را از خود دور مى‏كند، ولى خداى سبحان چنين نيست، چون به حقيقت حال آگاه است، و لذا از مجرم نمى‏پرسد كه گناهت چيست؟ بلكه تنها عليه او حكم مى‏كند و او بدون هيچ درنگى عذاب مى‏شود، عذابى كه به هيچ وجه برگشت ندارد.

بنا بر اين از ظاهر امر چنين برمى‏آيد كه جمله مورد بحث تتمه توبيخ سابق باشد، و

/ 593