معناى ديگرى كه مفسرين براى جمله:" ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ" قائل شدهاند و براى آن توجيهاتى كردهاند
از آنچه گذشت معلوم و روشن شد كه ديگر هيچ اشكالى در اين اطلاق و استعمال نيست، و جا ندارد كسى اشكال كند كه چطور خدا شفيع مىشود نزد خودش، چون گفتيم حقيقت اين شفاعت وساطت يكى از صفات كريمه او بين شخص محتاج، و يكى ديگر از صفات اوست، هم چنان كه خود ما همه روزه پناه مىبريم به رحمت او از غضبش و يا پناه مىبريم به فضلش از عدلش، و رحمت و فضلش را شفيع قرار مىدهيم بين خود و بين غضب و عدل او، و اما اين معناى از شفاعت كه خدا براى كسى نزد غير خودش، شفيع شود البته به هيچ وجه صحيح نيست.مفسرين براى اينكه همين معناى دوم به نظرشان نزديكتر رسيده، در تفسير آيه اختلاف كرده و حرفها زدهاند:بعضى «1» گفتهاند: كلمه" دون" در جمله" ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ"، به معناى كلمه" عند- نزد" مىباشد، و جمله" من دونه" حال از ضمير" لكم" است، و معناى آيه اين است: شما در اين حال كه از خدا تجاوز كردهايد (براى خدا شريك قائل شدهايد)، ديگر هيچ ولى و شفيعى نداريد، و خلاصه مىخواهد بفرمايد نزد خدا شفيع و وليى ندارند.(1) روح المعانى، ج 21، ص 120.