توضيح آيه:" وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ ..." كه راجع به ازدواج پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) با همسر پسر خواندهاش مىباشد. و اشاره به اشتباه مفسرين در اين باره - ترجمه تفسیر المیزان جلد 16
توضيح آيه:" وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ ..." كه راجع به ازدواج پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) با همسر پسر خواندهاش مىباشد. و اشاره به اشتباه مفسرين در اين باره
" وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ ... وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا" اين كسى كه خدا و رسول او به وى انعام كردهاند، زيد بن حارثه است، كه قبلا برده رسول خدا (ص) بود، سپس آن جناب آزادش كرد و او را فرزند خود گرفت، و اين يك انعامى بود كه رسول خدا (ص) به وى كرد، انعام ديگرش اين بود كه دختر عمه خود- زينب دختر جحش- را همسر او كرد، حالا آمده نزد رسول خدا مشورت مىكند، كه اگر صلاح بدانيد من او را طلاق دهم، رسول خدا (ص) او را از اين كار نهى مىكند، ولى سرانجام زيد همسرش را طلاق داد، و رسول خدا (ص) با او ازدواج كرد، و اين آيه در بيان اين قصه نازل شد.بنا بر اين، منظور از" أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ" نعمت هدايت است كه خدا به زيد ارزانى داشت، و او را كه يك مشرك زاده بود، به سوى ايمان هدايت نمود، و نيز محبت او را در دل پيامبرش افكند، و منظور از جمله" أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ" احسانى است كه پيغمبر به وى كرد، و او را كه بردهاى بود، آزاد ساخت، و به فرزندى خود پذيرفت، و جمله" أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ" كنايه است از اينكه همسرت را طلاق مده، و اين كنايه خالى از اين اشاره نيست، كه زيد اصرار داشته او را طلاق دهد." وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ"- يعنى تو در دلت مطلبى را پنهان مىكنى كه خدا ظاهر كننده آن است" وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ" از ذيل آيات يعنى جمله" الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ"، بر مىآيد كه ترس از مردم در جمله مورد بحث، اين نبوده كه آن جناب از جان خود مىترسيده، بلكه ترسش راجع به خدا و مربوط به دين او بوده، و مىترسيد مردم به خاطر ازدواجش با همسر زيد او را سرزنش كنند، و اين ترس را در دل پنهان مىداشته، چون مىترسيده اگر اظهارش كند، مردم او را سرزنش كنند، و بيماردلان هو و جنجال به راه بيندازند، كه چرا همسر پسرت را گرفتهاى، و در نتيجه ايمان