بت پرستى دليل و مستندى نداشته، منشا آن تقليد و علاقه‏هاى قومى است‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 16

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 16

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 178

ممكن هم هست ترديد از همه باشد، و همه با هم ابتداء در باره او گفته باشند، يا بايد او را كشت، و يا سوزانيد، و بعدا همگى تصميم بر سوزاندن گرفته باشند.

در جمله" فَأَنْجاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ" حذف و ايجاز به كار رفته، يعنى سخن را كوتاه كرده، و تقدير آن" ثم اتفقوا على احراقه فاضرموا نارا فالقوه فيها فانجاه اللَّه منها" بوده، يعنى بر سوزاندنش اتفاق كرده، پس آتشى افروختند، و ابراهيم را در آن افكندند، پس خدا او را از آتش نجات داد، كه تفصيل قصه در جاهاى ديگر قرآن آمده.

بت پرستى دليل و مستندى نداشته، منشا آن تقليد و علاقه‏هاى قومى است‏

" وَ قالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ..."

از آنجايى كه مردم، بر بت‏پرستى خود هيچ دليلى نداشتند، ديگر بهانه‏اى برايشان نماند، جز اينكه نسبت به كسانى كه مورد احترامشان بود استناد بجويند، مانند پدران براى فرزندان، و رؤساء براى پيروان، و دوستان در نظر دوستان، و بالأخره امت براى تك تك افراد، پس يگانه چيزى كه سنت‏هاى قومى را سر پا نگه مى‏دارد، و باعث مى‏شود كه متروك نگردد همين ملاحظات است.

پس پيروى از سنت بت‏پرستى در حقيقت يكى از آثار علاقه‏هاى اجتماعى است، كه عامه آن را از تك تك افراد مشاهده مى‏كنند، و خيال مى‏كنند كه اين عمل صحيح است، و علاقه قوميت وادارشان مى‏كند كه از آن تقليد كنند، و آن را براى خود نيز سنت قرار دهند، و اين سنت قرار دادن متقابلا آن علاقه قوميت را حفظ مى‏كند، و اتحاد و اتفاق و يك پارچگى يك قوم را محفوظ مى‏دارد.

اين حال و وضع عامه مردم است، و اما خواص قوم، آنها هم چه بسا به حجتى اعتماد كنند كه در حقيقت هيچ حجيت ندارد، مثل اينكه بگويند: خدا بزرگ‏تر از آن است كه حس انسانى بدان احاطه يابد، و يا وهم و يا عقل او را در خود بگنجاند، و چون چنين است، ما نمى‏توانيم در عبادت كه يك نوع توجه است به او توجه كنيم، و لازم است چيز ديگرى را كه مورد عنايت اوست از قبيل جن يا ملائكه بپرستيم، تا آنها ما را به خدا نزديك كنند، و نزد او وساطت و شفاعت ما را كنند.

پس آيه مورد بحث خطابى است از ابراهيم (ع) به عامه قومش كه: بت‏پرستى شما هيچ دليلى ندارد، مگر علاقه قوميت، شما مى‏خواهيد به اين وسيله امر زندگى خود را اصلاح كنيد.

و لذا مى‏بينيم قوم ابراهيم (ع)، وقتى آن جناب دليل بت‏پرستى را از ايشان مى‏پرسد در جوابش مى‏گويند: بلكه ما پدران خود را يافتيم كه چنين مى‏كردند" إِذْ قالَ لِأَبِيهِ‏

/ 593