بيان اينكه مرگ انسان نابودى او نيست با توضيحى راجع به تجرد نفس‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 16

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 16

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 377

جمله" ثُمَّ إِلى‏ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ" و اين هم ادعايى است بى دليل، در مقابل ادعاى با دليل كفار،

بيان اينكه مرگ انسان نابودى او نيست با توضيحى راجع به تجرد نفس‏

و كلام الهى منزه از اين گونه احتجاج است.

لذا مى‏گوييم خداى تعالى به رسول گرامى خود دستور داده كه در پاسخ از استبعاد ايشان به ايشان بگو كه حقيقت مرگ بطلان و نابود شدن انسان نيست، و شما انسانها در زمين گم نمى‏شويد، بلكه ملك الموت شما را بدون اينكه چيزى از شما كم شود، بطور كامل مى‏گيرد، (چون گفتيم كلمه توفى گرفتن بطور كامل را مى‏رساند)، و ارواح شما را از بدنهايتان بيرون مى‏كشد، به اين معنا كه علاقه شما را از بدنهايتان قطع مى‏كند.

و چون تمام حقيقت شما ارواح شماست، پس شما يعنى همان كسى كه كلمه" شما" خطاب به او است، (و يك عمر مى‏گفتيد من و شما)، بعد از مردن هم محفوظ و زنده‏ايد، و چيزى از شما گم نمى‏شود، آنچه گم مى‏شود و از حالى به حالى تغيير مى‏يابد، و از اول خلقتش دائما در تحول و دستخوش تغيير بود، بدنهاى شما بود نه شما، و شما بعد از مردن بدنها محفوظ مى‏مانيد، تا به سوى پروردگارتان مبعوث گشته و دوباره به بدنهايتان برگرديد «1».

با اين بيان دليل كفار بر نبودن معاد به كلى باطل مى‏شود، چه دليل آنان را طورى تقرير كنيم كه تنها استبعاد باشد، و يا طورى تقرير كنيم كه به صورت برهانى فلسفى در آيد، يعنى بگوييم: بدن بعد از متلاشى شدن شخصيتش نيز نابود مى‏شود، يعنى آن خصوصياتى كه به خاطر آن، اين بدن زيد فرزند عمرو بود از بين مى‏رود، و اگر بخواهد دوباره موجود شود اعاده معدوم لازم مى‏آيد، و آن هم محال است.

اين صورت برهانى سخن كفار است، و آيه شريفه آن را باطل مى‏كند، چون گفتيم حقيقت انسان عبارت است از جان و روح و نفس او، كه با كلمه" من- تو" از آن حكايت مى‏كنيم، و روح آدمى غير از بدن اوست، و بدن در وجودش و شخصيتش تابع روح است، و روح با مردن متلاشى نمى‏شود و معدوم نمى‏گردد، بلكه در حيطه قدرت خداى تعالى محفوظ است، تا روزى كه اجازه بازگشت به بدن يافته و به سوى پروردگارش براى حساب و جزاء بر گردد، و با همان خصوصياتى كه خداى سبحان از آن خبر داده مبعوث شود.

(1) هم چنان كه اگر ديده باشيد كرم معروف به خاكشير كه در لجنزارها پيدا مى‏شود بعد از آنكه رشد كرد و به حد بلوغ رسيد دهان خود را روى آب باز نموده و خود به صورت پشه‏اى از جلد قبلى يعنى قالب كرمى در آمده به فضايى وسيع‏تر از لجن‏زار و پاك‏تر از آن پرواز مى‏كند با اين تفاوت كه روح در بدن آدمى و محدود به آن نيست بلكه متعلق و وابسته به آن است. (مترجم).

/ 593