مراد از انسان در جمله:" وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ" - ترجمه تفسیر المیزان جلد 16
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 373
كاملتر از آن براى آن موجود تصور نمىشود.
و اما اينكه مىبينيم موجودى زشت و ناپسند است، براى يكى از دو علت است، يا براى اين است كه آن موجود داراى عنوان عدمى است، كه بدى و ناپسندىاش مستند به آن عدم است، مانند ظلم ظالم و زناى زناكار، كه ظلم بدان جهت كه فعلى از افعال است زشت نيست، بلكه بدان جهت كه حقى را معدوم و باطل مىكند زشت است، و زنا بدان جهت كه عمل خارجى است و هزاران شرايط دست بدست هم داده تا آن عمل صورت خارجى بگيرد زشت نيست، چون صورت خارجى آن با صورت خارجى عمل نكاح مشترك است، بلكه زشتىاش بدين جهت است كه مخالف نهى شرعى، و يا مخالف مصلحت اجتماعى است.
و يا براى اين است كه با موجودى ديگر مقايسهاش مىكنيم، و از راه مقايسه است كه زشتى و بدى عارضش مىشود، مثلا حنظل (هندوانه ابو جهل) خودش نه زشتى دارد و نه بدى، ولى وقتى با خربزه مقايسهاش مىكنيم، مىگوييم بد است، و يا مثلا خار كه در مقايسه با گل زشت و بد مىشود، و عقرب كه در مقايسه با انسان زشت و بد مىگردد، بدى و زشتى ذاتى آنها نيست، بلكه با مقايسهاش به چيز ديگر و سپس قياسش با طبيعت خودمان مىگوييم بد و ناگوار و زشت است، كه اين زشتى و بدى نيز در حقيقت به همان زشتى به معناى اول بر مىگردد. پس به هر حال هيچ موجودى بدان جهت كه موجود و مخلوق است متصف به بدى نمىشود، به دليل اينكه خداى تعالى خلقت هر موجودى را نيكو خوانده و فرموده:" الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ- خدايى كه هر چيزى را نيكو خلق كرده"، كه اگر اين فرمايش خدا را با فرمايش ديگرش كه فرموده:" اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ" «1» ضميمه كنيم، اين نتيجه به دست مىآيد كه اولا خلقت ملازم با حسن است، پس هر مخلوقى بدان جهت كه مخلوق است حسن و نيكو است.
و ثانيا هر زشت و بدى كه تصور كنيم مخلوق خدا نيست، البته بدى و زشتىاش مخلوق نيست، نه خودش، كه توضيحش گذشت. پس معصيت و نافرمانى و گناهان از آن جهت كه گناه و زشت و بدند مخلوق خدا نيستند، و بديها همه از ناحيه قياس پديد مىآيد.
مراد از انسان در جمله:" وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ"
" وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ" مراد از انسان فرد فرد آدميان نيست، تا بگويى خلقت فرد فرد از گل نبوده، بلكه مراد