بعد از هلاكت قارون، بر آرزومندان ثروت او معلوم گشت كه وسعت و تنگى رزق تابع مشيت خدا است‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 16

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 16

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 118

صفت صبر دارند، و مى‏توانند تلخى مخالفت طبع و سركوبى نفس اماره را تحمل كنند.

" فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ ..."

دو ضمير" به" و" بداره" به قارون برمى‏گردد، و چون خسف و فرو بردن قارون و خانه‏اش در زمين متفرع بر بغى و طغيان او بود" فاء" تفريع بر سر اين جمله آمد.

" فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ، وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ"- كلمه" فئة" به معناى جماعتى متمايل بهم است، و در كلمه" ينصرونه" و كلمه" منتصرين" در اين آيه معناى منع و امتناع نهفته است و حاصل معنا اين است كه: قارون، هيچ جماعتى نداشت كه او را از عذاب شدن منع كنند، و خودش هم از ممتنعين نبود، كه زير بار عذاب نرود، و اين درست بر خلاف پندارى بود كه يك عمر در سر مى‏پرورانيد، و خيال مى‏كرد كه آن عامل كه ثروت و خير را به سويش جلب نموده و شر را از او دفع مى‏كرد، حول و قوت خودش و جمعيت و خدم و حشمش بود، كه آنها را هم به علم خود كسب كرده بود، ولى نه آن جمعش نگهش داشت، و نه آن قوت و نيرويش از عذاب خدا نجاتش بخشيد، و معلوم شد كه آنچه داشته خدا به او داده بود.

بنا بر اين حرف" فاء" در جمله" فما كان" تفريع اين جمله را بر جمله" فَخَسَفْنا بِهِ ..." مى‏رساند، و چنين معنا مى‏دهد كه ما او و خانه‏اش را در زمين فرو برديم، پس برايش روشن شد بطلان آنچه ادعا مى‏كرد، و مى‏گفت من خودم مستحق اين ثروت هستم، و حاجتى به خدا ندارم، و اين نبوغ علمى و نيروى خودم است كه جلب خير و رفع ضرر از من مى‏كند.

بعد از هلاكت قارون، بر آرزومندان ثروت او معلوم گشت كه وسعت و تنگى رزق تابع مشيت خدا است‏

" وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ، يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ ..."

مى‏گويند كلمه" وى" كلمه‏اى است كه در هنگام اظهار ندامت استعمال مى‏شود، و بسا هم مى‏شود كه در مورد تعجب به كار مى‏رود، و هر دو معنا با آيه شريفه مى‏سازد، هر چند كه معناى اول زودتر به ذهن مى‏رسد.

" وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ"- در اين جمله همان كسانى كه ديروز آرزو مى‏كردند اى كاش به جاى قارون بودند، بعد از خسف قارون، اعتراف كرده‏اند به اينكه آنچه قارون ادعا مى‏كرد و ايشان تصديقش مى‏كردند، باطل بوده، و وسعت و تنگى رزق به مشيت خدا است، نه به قوت و جمعيت و داشتن نبوغ فكرى در اداره زندگى.

معمولا كلمه" كان" براى تشبيه چيزى است به چيزى، مى‏گوييم: فلانى كانه شير

/ 593