صفحهى 350
تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ" «1»
همين معنا را مىرساند.
و بنا بر اين، آيه شريفه در هر دو حال جواب از اشكال بالا مىشود، اما، اگر آن اشكال را هم بر اساس بسيارى منويات، و نهانىهاى دلها تصوير كنيم، و بگوييم خداوند چطور به حساب اين همه منويات خلايق مىرسد، و اشتباه نمىكند، آيه مذكور در پاسخ مىگويد:" إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ- خدا داناى به منويات است".
و اگر اشكالى بر اساس اعمال و اقوال خارجى طرح شود و گفته شود كه خدا چگونه به حساب اين همه اعمال از اين همه خلايق مىرسد و اشتباه نمىكند، آن وقت آيه مورد بحث جواب آن را مىدهد كه خدا شنواى اقوال و بيناى اعمال است، پس اشكال و جوابى كه در آيه مورد بحث آمده نظير اشكال و جوابى است كه در آيه" قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْأُولى قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي فِي كِتابٍ لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى" «2»
آمده، دقت بفرماييد.
بعضى «3»
از مفسرين از اعتراض مذكور جوابهاى ديگرى دادهاند، كه تمام نيست، اگر از خوانندگان كسى بخواهد بدانها واقف شود، بايد به تفاسير مفصل مراجعه نمايد.
" أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ..."
در اين آيه براى مضمون آيه قبلى، يعنى علم خدا به اعمال بندگان استشهاد شده است به تدبيرى كه در نظام شب و روز جارى است، كه گاهى اين طولانى و آن كوتاه، و گاهى اين كوتاه و آن طولانى مىشود، كه البته فصول سال و نيز سرزمينهاى مختلف در اين كوتاهى و بلندى شب و روز مؤثرند، اما در هر فصل و در هر منطقه نظام ثابت است.
و همچنين تدبيرى كه در آفتاب و ماه، و اختلاف طلوع و غروب آن دو جارى است، و همچنين اختلافى كه بر حسب حس در مسير و جريان آن دو است، همه اينها دليل بر تدبيرى است كه خدا در سراسر جهان دارد، چون مىبينيم هر يك از آفتاب و ماه نظام دقيقى دارد، كه هيچ خلل و تشويش و اضطرابى در آن نيست، و همه اينها دليل بر علم و اطلاع مدبر آنهاست، چون برقرار ساختن چنين نظامى دقيق بدون علم محال است.
(1) و اگر اظهار كنيد آنچه كه در دلهايتان هست، و يا پنهان سازيد، خدا با همان شما را محاسبه مىكند. سوره بقره، آيه 284. (2) (فرعون) گفت پس كار امتهاى گذشته به كجا انجاميد؟ (موسى) گفت علم آن نزد پروردگار من است پروردگار من نه اشتباه مىكند و نه فراموش. سوره طه، آيه 51 و 52. (3) روح المعانى، ج 21، ص 101.