صفحهى 378
پس از آنچه گذشت دو مطلب روشن گرديد، اول اينكه آيه" قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ ..." متصل است به آيه" أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ ..."، و پاسخى است كه اشكال كفار را باطل، و شبهه آنان را در باره معاد دفع مىكند.
ليكن بعضى از مفسرين كه كلمه" توفى" را به معناى مطلق ميراندن گرفتهاند، و متوجه نكتهاى كه در اين تعبير هست نشدهاند و در تفسير آيه دچار اشكال شده، و در توجيه اتصال آن به آيه قبل دست و پا كردهاند، و توجيهى كردهاند كه عقل سليم پذيراى آن نيست و آن را نمىپسندد «1».
نكته دوم اينكه اين آيه از روشنترين آيات قرآنى است كه دلالت بر تجرد نفس مىكند و مىفهماند كه نفس غير از بدن است، نه جزو آن است، و نه حالى از حالات آن.
" وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُونَ"" نكس رؤس" به معناى سر به پايين انداختن است و مراد از مجرمين- به قرينه ذيل آيه- خصوص منكرين معاد است، و به همين جهت لام در آن خالى از معناى عهد نيست، در نتيجه اين معنا را به آيه مىدهد كه: اگر ببينى مجرمين مذكور و معهود را، كه منكر معاد بودند و مىگفتند:" أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ ..."، چگونه سر به پايين انداختهاند ...
و اگر از قيامت تعبير كرد به" عِنْدَ رَبِّهِمْ- نزد پروردگارشان"، به اين منظور است كه در مقابل جمله قبلى يعنى جمله" بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ" قرار گيرد، و چنين معنا دهد:
همانهايى كه به لقاى پروردگارشان كافر بودند، در موقفى از لقاى پروردگارشان قرار خواهند گرفت، كه ديگر نتوانند لقاء را انكار كنند.
و اينكه مىگويند: پروردگارا ديديم و شنيديم، پس ما را برگردان كه عمل صالح كنيم، زيرا داراى ايمان و يقين شدهايم، به خاطر اين است كه در آن روز حق برايشان آشكارا گشته، و اين معنا منكشف مىشود كه نجات تنها در ايمان و عمل صالح است، ايمان برايشان حاصل شده، درخواست رجوع مىكنند تا عمل صالح را نيز تامين نمايند، تا سبب نجاتشان كه گفتيم دو جزء است تمام و كامل بشود.
و معناى آيه اين است كه چه مىشد كه همين مجرمين منكر لقاء اللَّه را مىديدى، كه چگونه سرها نزد پروردگارشان بزير افكنده و در موقفى از لقاء اللَّه قرار گرفتهاند، كه موقف خوارى و ذلت و پشيمانى است، مىگويند: پروردگارا با دو چشم خود ديديم و با دو گوشمان
(1) فخر رازى، ج 25، ص 175.