ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 16 -صفحه : 593/ 449
نمايش فراداده

‌صفحه‌ى 449

همين كه صداى پاى مرا شنيد، ميان دو پاى خود را باز كرد، و من بين دو پايش پنهان شدم، و مقدارى از پتويى كه به خود پيچيده بود رويم انداخت، و با همين حال ركوع و سجده را به جا آورد، آن گاه پرسيد: چه خبر؟ من جريان را به عرض رساندم.

و از سليمان بن صرد نقل شده كه گفت: رسول خدا بعد از پايان يافتن احزاب فرمود:

ديگر از اين به بعد كفار به ما حمله نخواهند كرد، بلكه ما با ايشان مى‏جنگيم، و همين طور هم شد، و بعد از احزاب ديگر قريش هوس جنگيدن نكرد، و رسول خدا با ايشان جنگيد، تا آنكه مكه را فتح كرد «1».

مؤلف: اين جريان را صاحب مجمع البيان، مرحوم طبرسى نقل كرده، كه ما خلاصه آن را در اين جا آورديم، و مرحوم قمى «2» در تفسير خود قريب همان را آورده، و سيوطى در الدر المنثور روايات متفرقه‏اى در اين قصه نقل كرده است «3».

خاتمه جنگ احزاب و روانه شدن سپاه اسلام به سوى بنى قريظه و محاصره آنان و ...

و نيز در مجمع البيان گفته: زهرى از عبد الرحمن بن عبد اللَّه بن كعب بن مالك، از پدرش مالك، نقل كرده كه گفت: وقتى رسول خدا (ص) از جنگ خندق برگشت، و ابزار جنگ را به زمين گذاشت، و استحمام كرد، جبرئيل برايش نمودار شد، و گفت در انجام جهاد هيچ عذرى باقى نگذاشتى، حال مى‏بينيم لباس جنگ را از خود جدا مى‏كنى، و حال آنكه ما نكنده‏ايم.

رسول خدا (ص) از شدت ناراحتى از جاى پريد، و فورا خود را به مردم رسانيد، كه نماز عصر را نخوانند، مگر بعد از آنكه بنى قريظه را محاصره كرده باشند، مردم مجددا لباس جنگ به تن كردند، و هنوز به قلعه بنى قريظه نرسيده بودند كه آفتاب غروب كرد، و مردم با هم بگو مگو كردند، بعضى گفتند: ما گناهى نكرده‏ايم، چون رسول خدا (ص) به ما فرمود نماز عصر را نخوانيد مگر بعد از آنكه به قلعه بنى قريظه برسيد، و ما امر او را اطاعت كرديم، بعضى ديگر به احتمال اينكه دستور آن جناب منافاتى با نماز خواندن ندارد، نماز خود را خواندند، تا در انجام وظيفه مخالفت احتمالى هم نكرده باشند، ولى بعضى ديگر نخواندند، تا نمازشان قضاء شد، و بعد از غروب آفتاب كه به قلعه رسيدند نمازشان را قضاء كردند، و رسول خدا (ص) هيچ يك از دو طايفه را

(1) مجمع البيان، ج 8، ص 340 الى 345

(2) تفسير قمى، ج 2، ص 177.

(3) الدر المنثور، ج 5، ص 185.