صفحهى 548
انتقال نبوده، و هر يك در جاى خود ثابت بوده است.
" اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً"- اين جمله خطاب به سليمان، و ساير افراد دودمان داوود است كه با سليمان بودند، به ايشان مىفرمايد خدا را بندگى كنند، تا شكر او را به جاى آورده باشند." وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ" اين جمله يا مىخواهد مقام شاكران را بالا ببرد، و بفرمايد كسانى كه خدا را همواره شكر بگويند، اندكند تنها افراد انگشت شمار و معدودى از آنان چنينند، و يا مىخواهد حكم قبلى را تعليل كند، و بفرمايد: اين كه به شما آل داوود گفتيم شكر بگزاريد، براى اين است كه خواستيم عده شكرگزاران زياد شوند، چون شكرگزاران، خيلى كم هستند پس عده آنها را زياد كنيد.
" فَلَمَّا قَضَيْنا عَلَيْهِ الْمَوْتَ ما دَلَّهُمْ عَلى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ" مراد از" دَابَّةُ الْأَرْضِ"- به طورى كه در روايت آمده- حشره معروف به موريانه است، كه چوبها و پارچهها را مىخورد، و مراد از" منساة" عصا است، و اينكه فرموده:" فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ ما لَبِثُوا فِي الْعَذابِ الْمُهِينِ" كلمه" خر" از خرور است، كه به معناى به خاك افتادن است.
از سياق استفاده مىشود كه سليمان در حالى كه تكيه به عصا داشته، از دنيا رفته، و كسى متوجه مردنش نشده، و هم چنان در حال تكيه به عصا بوده، و از انس و جن كسى متوجه واقع مطلب نبوده، تا آنكه خداوند موريانهاى را مامور مىكند، تا عصاى سليمان را بخورد، و عصا از كمر بشكند، و سليمان به زمين بيفتد، آن وقت مردم متوجه شدند، كه وى مرده است، و جن به دست آورد و گفت اى كاش علم غيب مىداشت، چون اگر علم به غيب مىداشت، تا به امروز در باره مرگ سليمان در اشتباه نمىماند، و اين عذاب خوار كننده را بيهوده تحمل نمىكرد.
" لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ ..."
مردم سبا قومى قديمى از عرب بودند، كه در يمن زندگى مىكردند، و نام سبا- به طورى كه گفتهاند-: نام پدر بزرگ ايشان، سبا پسر يشحب، پسر يعرب پسر قحطان است، و منظور از جمله" عَنْ يَمِينٍ وَ شِمالٍ" سمت راست و چپ آبادى ايشان است.
" كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ"- در اين جمله امر مىكند رزق پروردگارتان را از اين دو مزرعه بخوريد، و اين كنايه است از اينكه اين دو مزرعه از جهت حاصلخيزى تمامى اقتصاد آن مردم را اداره مىكرده، آن گاه بعد از امر به خوردن رزق، امر به شكر پروردگار مىكند، كه چنين نعمتى و رزقى مرحمت كرده، و چنين سرزمينى به آنها داده" بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ" شهرى