بعضى از مفسرين در توجيه ترتيبى كه براى مصاديق و اهل آيات سهگانه هست، و اينكه چرا اول اهل ايمان، و دوم اهل ايقان و سوم اهل عقل را ذكر كرده گفتهاند: اين ترتيب از نظر ترقى دادن مطلب است، چون ايقان مرتبه خاصى است در ايمان، و معلوم است كه بايد بعد از ايمان ذكر شود، و عقل هم مدار ايمان و ايقان است، چون منظور ما از عقل عقلى است كه مؤيد به نور بصيرت باشد، و به وسيله چنين عقلى است كه ايمان و يقين از قرار گرفتن در دسترس شك و ترديد خلاص مىشود، و در نتيجه ايمان به حد يقين مىرسد، و با رسيدنش به حد يقين و محكم شدنش همه خيرات رو مىآورد. و در ترتيب آيات نيز همين ترتيب كه در مراتب سهگانه است رعايت شده. اين توجيه از گفتار زمخشرى در كشاف استفاده مىشود «1».
اشكالى كه ما به كلام زمخشرى داريم، اين است كه مقتضاى توصيفى كه وى براى عقل كرده اين است كه قبل از دومى و حتى قبل از اولى قرار گيرد، يعنى مرتبه اول شمرده شود، نه سوم. علاوه بر اينكه ما نفهميديم كه چگونه ممكن است شك عارض بر يقين شود، حتى تصورش هم براى ما ممكن نيست.
بعضى ديگر- كه همان صاحب تفسير كشف باشد- در توجيه ترتيب مزبور گفته است بدين جهت اول ايمان و سپس ايقان و در آخر تعقل را ذكر كرده كه تماميت نظر و تدبر در دوم ناگزير و محتاج است به نظر در اولى، چون آسمانها و زمين به وجهى از اسباب پيدايش حيوان است، و به همين جهت بايد قبل از يادآورى خلقت حيوان يادآورى شود. و همچنين نظر در سومى ناگزير مىسازد كه ما در دو تاى اول نيز نظر كنيم. اما اينكه بايد به اولى (خلقت آسمانها و زمين) نظر كنيم كه روشن است و احتياج به بيان ندارد، و اما نظر و توجه به دومى (خلقت حيوان) براى اين است كه خلقت حيوان علت غايى است. پس معرفت سومى موقوف است بر معرفت علت غائيش كه دومى است، چون علت قبل از معلول است «2».
اين توجيه نيز به فرض اينكه درست باشد توجيه ترتيب آيات سهگانه است، نه صفات سهگانه ايمان و ايقان و عقل. علاوه بر اينكه سومى هم مانند اولى از اسباب بوجود آمدن حيوان است، پس بايد آن نيز قبل از دومى ذكر مىشد. و به وجهى دومى علت غايى اولى است، پس بايد آن هم قبل از اولى ذكر مىشد، همانطور كه قبل از سومى ذكر شد.
(1) تفسير كشاف، ج 4، ص 285. (2) روح المعانى، ج 25، ص 141.