ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 18 -صفحه : 590/ 512
نمايش فراداده

مقصود از اينكه فرمود تكذيب كنندگان قيامت حق را تكذيب كرده در" امر مريج" هستند

" بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ"

كلمه" مرج" كه كلمه" مريج" از آن مشتق شده به معناى اختلاط و اشتباه است، و در آيه شريفه از آنچه كه آيه قبلى اشاره‏اى به آن داشت اعراض كرده. توضيح اينكه از آيه قبلى اين معنا به ذهن مى‏رسيد كه كفار به اين حقيقت جاهلند كه خدا عالم است، و اگر از مساله بعث و رجوع تعجب مى‏كنند بدين جهت است كه نمى‏دانند خدا دانا است و چيزى از احوال و آثار خلقش از او پنهان نيست، و نمى‏دانند كه تمامى اين جزئيات در لوح محفوظ نزد او نوشته شده، به طورى كه حتى ذره‏اى از قلمش نيفتاده.

و چون از آيه قبلى بوى چنين توهمى مى‏آمد، آيه مورد بحث با كلمه" بل" مى‏خواهد آن را رد كند، و بفرمايد: انكار كفار نسبت به قيامت از جهلشان به مقام پروردگار و به علم او به جزئيات نيست، و حتى تجاهل هم نمى‏خواهند بكنند، بلكه اينان به طور كلى منكر حقند و چون فهميده‏اند مساله معاد حق است آن را هم انكار مى‏كنند، پس اينان از اين جهت منكر حقند كه با آن معاند و دشمن‏اند، نه اينكه جاهل محق باشند، و از ادراك حق قاصر باشند، پس ايشان در وصفى مريج بسر مى‏برند، و با وضعى نامنظم و گيج كننده حق را درك مى‏كنند، و در عين حال تكذيب هم مى‏كنند، با اينكه لازمه درك حق و علم به حقانيت هر چيز اين است كه آن را تصديق نموده به آن ايمان بياورند.

بعضى از مفسرين «1» گفته‏اند: منظور از اينكه فرمود" در امرى مريج هستند" اين است كه بعد از انكار حق دچار تحير و سرگردانى شده‏اند، و معطل مانده‏اند كه چه بگويند. يك وقت مى‏گويند: پيامبر به خدا دروغ مى‏بندد، يك وقت ديگر مى‏گويند او ساحر است، يا مى‏گويند شاعر است، يا مى‏گويند كاهن است، و يا مى‏گويند مضرت ديده .

(يعنى أجنه به او لطمه زده‏اند).

و به همين جهت دنبال اين كلام، آيات و نشانه‏هاى علم و قدرت خودش را آورده تا سرزنشى به ايشان باشد، و سپس به عنوان تهديد سرنوشت امت‏هاى گذشته را نقل مى‏كند كه به جرم تكذيب حق چگونه هلاك و منقرض شدند.

" أَ فَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَ زَيَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ"

كلمه" فروج" جمع" فرجه" يعنى سوراخ و شكاف است. و اگر كلمه" سماء" را مقيد كرد به كلمه" فوقهم- بالاى سرشان" به اين منظور بوده كه بفهماند هر چيز را انكار كنند اين آسمان را نمى‏توانند انكار كنند، چون جلو چشمشان و بالاى سرشان است. و منظور از اينكه فرمود: آسمان را زينت داديم، اين است كه ستارگان درخشان را با آن جمال بديعى كه دارند در آسمان آفريديم، پس خود ساختمان اين بناى بديع با آن جمال خيره‏كننده‏اش، و با اينكه هيچ ترك و شكافى در آن نيست، صادق‏ترين شاهد بر قدرت قاهره، و علم محيط او به تمامى خلائق است.

(1) مجمع البيان، ج 9، ص 141.