ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 19 -صفحه : 676/ 118
نمايش فراداده

امام با اين گفتار خود عقل مرا بيدار كرد، و فهميدم كه خطا رفته‏ام، عرضه داشتم:

اى مولاى من، از خدا برايم طلب مغفرت كن، فرمود:

اى حسن روزها چه گناهى دارند كه شما هر وقت به كيفر اعمالتان مى‏رسيد آن ناراحتى را به گردن روز گذشته، آن روز را روزى شوم مى‏خوانيد؟

عرضه داشتم:

من به نوبه خود از اين گناه و خطا براى ابد استغفار مى‏كنم، و همين توبه من است يا بن رسول اللَّه.

فرمود: اين تنها كافى نيست كه شما از تفال به ايام دست برداريد و سودى به حالتان ندارد، چون خدا شما را از اين جهت عقاب مى‏كند كه ايام را به جرمى مذمت كنيد كه مرتكب نشده‏اند، اى حسن تا حالا متوجه اين معنا نشده‏اى كه اين خداى تعالى است كه ثواب و عقاب در دست او است، و اوست كه ثواب و عقاب بعضى از كارها را فورى و در همين دنيا داده، و ثواب و عقاب بعضى ديگر را در آخرت مى‏دهد؟

عرضه داشتم:

بله اى مولاى من.

فرمود: هيچ وقت تندروى نكنيد، و براى ايام هيچ دخالتى در حكم خداى تعالى قائل مشويد، عرضه داشتم:

چشم اى مولاى من «1».

و از روايات قبلى هم- كه نظايرى دارد- استفاده مى‏شود كه ملاك در نحوست ايام نحس صرفا تفال زدن خود مردم است، چون تفال و تطير اثرى نفسانى دارد، كه بيانش مى‏آيد، ان شاء اللَّه. و اين روايات در مقام نجات دادن مردم از شر تفال (و نفوس) است، مى‏خواهد بفرمايد اگر قوت قلبت به اين حد هست كه اعتنايى به نحوست ايام نكنى كه چه بهتر، و اگر چنين قوت قلبى ندارى دست به دامن خدا شو، و قرآنى بخوان و دعايى بكن.

رواج عقيده به سعادت و نحوست ايام در بين اهل سنت و حمل روايات وارده از طرق شيعه در اين باره بر تقيه‏

بعضى از علما آن رواياتى را كه نحوست بعضى از ايام را مسلم گرفته حمل بر تقيه كرده‏اند، و خيلى هم بعيد نيست، براى اينكه تفال به زمانها و مكانها و اوضاع و احوال، و شوم دانستن آنها از خصايص عامه است، كه خرافاتى بسيار نزد عوام از امت‏ها و طوايف مختلف آنان يافت مى‏شود، و از قديم الايام تا به امروز اين خرافات در بين مردمان مختلف رايج بوده، و حتى در بين خواص از اهل سنت در صدر اول اسلام رواياتى بوده كه آنها را به رسول خدا (ص) نسبت مى‏دادند، در حالى كه احدى جرأت نكرده آنها را رد كند، هم چنان كه در كتاب مسلسلات به سند خود از فضل بن ربيع روايت كرده كه گفت:

روزى با مولايم مامون بودم، خواستيم به سفرى برويم، چون روز چهارشنبه بود مامون گفت امروز سفر كردن مكروه است.

(1) تحف العقول، ص 357، ط بيروت.