ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و سپس در آخر او را دستور مى‏دهد به خواندن مقدارى از قرآن و دعا، تا به اين وسيله نحوست و شومى را از خود دفع نموده، به دنبال هر هدفى مى‏خواهد برود.

و در خصال به سند خود از محمد بن رياح فلاح روايت آورده كه گفت:

من امام ابو ابراهيم موسى بن جعفر (ع) را ديدم كه روز جمعه حجامت مى‏كرد، عرضه داشتم:

فدايت شوم، چرا روز جمعه حجامت مى‏كنيد؟

فرمود:
من آية الكرسى خوانده‏ام، تو هم هر وقت خونت هيجان يافت چه شب باشد و چه روز آية الكرسى بخوان و حجامت كن «1».

باز در خصال به سند خود از محمد بن احمد دقاق روايت كرده كه گفت:

نامه‏اى به امام ابو الحسن دوم (ع) نوشتم، و از مسافرت در روز چهارشنبه آخر ماه پرسيدم، در پاسخم نوشتند:

كسى كه در چهارشنبه آخر ماه على رغم اهل طيره (و خرافه‏پرستان) مسافرت كند، از هر آفتى ايمن خواهد بود، و از هر گزندى محفوظ مانده، خدا حاجتش را هم بر مى‏آورد.

همين شخص نوبتى ديگر نامه به آن جناب نوشته از حجامت در چهارشنبه آخر ماه پرسيد،و امام(ع)در پاسخش نوشته است:

هر كس على رغم اهل طيره (كه به نفوس معتقدند و مى‏گويند:

النفوس كالنصوص) حجامت كند، خداوند از هر آفتى عافيتش داده، از هر گزندى حفظش مى‏كند، و محل حجامتش كبود هم نمى‏شود «2» (اين جمله اشاره است به رد پاره‏اى از روايات كه در آنها آمده:

هر كس در روز چهارشنبه آخر ماه و يا هر چهارشنبه حجامت كند محل حجامتش كبود مى‏شود و خلاصه عفونت پيدا مى‏كند و در بعضى ديگر آمده كه ترس آن هست كه محل حجامتش عفونت پيدا كند).

و در معناى اين حديث روايتى است كه در تحف العقول آمده، كه حسين بن مسعود گفت:

روزى خواستم به حضور ابى الحسن امام هادى (ع) شرفياب شوم، در آن روز هم انگشتم به سنگ خورد، و هم سواره‏اى به سرعت از من گذشت، و به شانه‏ام زد و شانه‏ام صدمه ديد، و هم اينكه وقتى مى‏خواستم وارد شوم از بس شلوغ بود لباسم را پاره كردند، با خود گفتم:

خدا مرا از شرت حفظ كند چه روز شومى هستى، و چون شرفياب شدم حضرت فرمود:

اى حسن اين چه پندارى است؟

تو كه همواره دور و بر ما هستى نبايد گناهت را گردن كسى كه بيگناه است بگذارى.

(1) خصال، ج 2، ص 390، ح 83، و امالى طوسى، ج 1، ص 283، ط نجف اشرف.

(2) خصال، ج 2، ص 386، ح 72.

/ 676