" فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ" مراد از" فاكهة" ميوههاى غير خرما است، و كلمه" اكمام" جمع" كم"- به ضمه كاف و كسره آن و تشديد ميم- است كه منظور از آن غلاف خرما است، كه آن را طلع نيز مىگويند، و اما آستين پيراهن و هر جامه ديگر كه آن را نيز كم مىگويند تنها به ضمه كاف و تشديد ميم تلفظ مىشود، و به كسره كاف به اين معنا نمىآيد- اينطور گفتهاند«1».
" وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّيْحانُ" كلمه" حب- دانه" عطف است بر كلمه" فاكهة" و تقدير كلام" و فيها الحب و الريحان" است، يعنى در زمين دانه و ريحان نيز هست، و منظور از دانه هر چيزى است كه قوت و غذا از آن درست شود، مانند گندم و جو و برنج و غيره، و كلمه" عصف" به معناى غلاف و پوسته دانههاى مذكور است، كه در فارسى آن را سبوس گويند. البته بعضى «2» آن را به برگ مطلق زراعت و بعضى «3» ديگر به برگ خشك زراعت تفسير كردهاند، و كلمه" ريحان" به معناى همه گياهان معطر (چون نعناء و مرزه و ريحان فارسى و آويشن و پونه و امثال اينها) است.
" فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ" كلمه" آلاء" جمع الى (بر وزن شنى) است، كه به معناى نعمت است، و خطاب در آيه متوجه عموم جن و انس است، به دليل اينكه در آيات بعد كه مىفرمايد:
" سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ" و" يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ ..."، و" يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ ..."، صريحا خطاب را متوجه جن و انس كرده.
پس نبايد به گفته بعضى «4» از مفسرين گوش داد كه گفتهاند:
خطاب در آيه متوجه مرد و زن از بنى آدم است.
و يا بعضى «5» ديگر گفتهاند:
خطاب در" ربكما" در حقيقت دو خطاب به يك طايفه است، و دو بار انسان را خطاب كرده فرموده" ربك ربك" يعنى اى انسان به كدام يك از نعمتهاى پروردگارت پروردگارت تكذيب مىكنى.
مثل اينكه به دو پليس دستور دهند:
" اضربا عنقه- بزنيد گردنش را" كه در حقيقت به منزله آن است كه گفته باشى:
" اضرب عنقه اضرب عنقه".
(1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 27، ص 103. (4 و 5) روح المعانى، ج 27، ص 104.