و همچنين هيچ منافاتى ميان جمله" كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ" با دليل مذكور كه مىگفت:
" هيچ كارى او را از كار ديگر باز نمىدارد" وجود ندارد.
و منظور از" ثقلان" جن و انس است، و ضمير جمع در كلمه" لكم" و كلمه" استطعتم" و غير اين دو كلمه به همان ثقلان بر مىگردد، با اينكه كلمه مزبور تثنيه است، و على القاعده بايد ضمير تثنيه به آن برگردد، و بفرمايد:
" لكما" و" استطعتما"، و اگر ضمير جمع برگردانده، بدين جهت است كه هر چند جن و انس دو طايفه از خلقند، ليكن افراد اين دو طايفه بسيارند.
" يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا ..."
خطاب به گروه جن و انس در اين آيه شريفه به طورى كه از سياق استفاده مىشود از خطابهاى روز قيامت است، و خطابى است تعجيزى، يعنى مىخواهد بفرمايد:
روز قيامت هيچ كارى نمىتوانيد بكنيد.
و مراد از استطاعت، قدرت، و مراد از نفوذ از اقطار، فرار از كرانههاى محشر است، چون كلمه اقطار جمع قطر است كه به معناى ناحيه است و معناى آيه اين است كه:
اى گروه جن و انس- در ضمن بايد دانست اينكه جن را جلوتر از انس آورد، براى اين بود كه طايفه جن در حركات سريع تواناتر از انسان است- اگر توانستيد از حساب و كتاب قيامت بگريزيد، اين شما و اين نواحى آسمانها و زمين، ولى به هر طرف بگريزيد بالأخره به ملك خدا گريختهايد، و شما نمىتوانيد از ملك خدا درآييد، و از مؤاخذه او رها شويد.
" لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ"- يعنى قادر بر نفوذ نخواهيد بود، مگر با نوعى سلطه كه شما فاقد آن هستيد. و منظور از سلطان، قدرت وجودى است، و سلطان به معناى برهان و يا مطلق حجت است، و سلطان به معناى ملك نيز هست.
بعضى «1» از مفسرين گفتهاند:
مراد از نفوذى كه در اين آيه نفى شده نفوذ علمى در آسمانها و زمين، و دستيابى به اقطار آن دو است (و نتيجه گرفتهاند كه آيه شريفه پيشگويى از اين آينده است كه روزى بشر قدرت نفوذ علمى پيدا مىكند، و به اقطار آسمانها دست مىيابد) ليكن همانطور كه ملاحظه فرموديد:
سياق آيه با اين معنا سازگار نيست.
(چون در اين آيات گفتگو در باره قيامت است، و در وسط چنين گفتگويى ناگهان به مسالهاى از مسائل دنيا پرداختن درست به نظر نمىرسد).
(1) روح المعانى، ج 27، ص 112.