" جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ" اين آيه شريفه قيدى است براى همه مطالب قبل، و كلمه" جزاء" مفعول له و بيانگر علت است.
و معناى آيه اين است كه:
همه آنچه كه با اهل بهشت كرديم براى اين بود كه پاداشى باشد در قبال آن اعمال صالحى كه به طور مستمر انجام مىدادند.
" لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً"" سخن لغو" آن سخنى است كه فايده و اثرى بر آن مترتب نشود، و" تاثيم" به معناى آن است كه نسبت اثم (گناه) به كسى بدهى.
و معناى آيه اين است كه:
در بهشت كسى لغو و تاثيم از ديگرى نمىشنود، و كسى نيست كه ايشان را به سخنى مخاطب سازد كه فايدهاى بر آن مترتب نباشد، و كسى نيست كه ايشان را به گناهى نسبت دهد، چون در بهشت گناهى نيست.
بعضى «1» از مفسرين كلمه تاثيم را تفسير كردهاند به دروغ.
" إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً" اين جمله استثنايى است منقطع از لغو و تاثيم، و كلمه" قيل" مانند كلمه" قول" مصدر است، و كلمه" سلاما" بيان كلمه" قيل" است، و تكرار آن صرفا براى تاكيد وقوع آن است.
و معناى آيه اين است كه:
اهل بهشت لغو و تاثيمى نمىشنوند، مگر سخنى كه سلام است و سلام.
بعضى «2» از مفسرين گفتهاند:
ممكن است كلمه" سلاما" مصدر به معناى وصف باشد، يعنى صفت قيلا باشد، كه در اين صورت معنايش چنين مىشود:
" مگر سخنى كه اين صفت دارد سالم است".
" وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ" از اين آيه شروع مىشود به تفصيل مال حال اصحاب ميمنه، و اگر به جاى تعبير به اصحاب ميمنه تعبير كرد به اصحاب يمين، براى اين بود كه بفهماند هر دو تعبير در باره يك طايفه است، و آن يك طايفه كسانى هستند كه نامه اعمالشان به دست راستشان داده مىشود، و جمله دوم استفهامى است كه در مقام بزرگداشت امر آنان و به شگفت آوردن شنونده از حال ايشان است، و اين جمله استفهامى خبر است براى جمله اول يعنى" وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ".
(1 و 2) روح المعانى، ج 27، ص 139.