" فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ"" سدر" نام درختى است كه بارش را عرب نبق و فارس كنار مىنامد و" مخضود" هر شاخهاى است كه تيغش بريده شده باشد، و ديگر خار در آن نباشد.
" وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ" كلمه" طلح" نام درخت موز است.
بعضى «1» گفتهاند:
طلح، موز نيست، بلكه درختى است كه سايهاى خنك و مرطوب دارد.
بعضى «2» ديگر گفتهاند:
درخت ام غيلان است، كه شكوفههايى خوشبو دارد.
و كلمه" منضود" اسم مفعول از مصدر نضد" چيدن به رديف" است، پس منضود از هر چيز، رويهم چيده شده آن است.
و معناى آيه مورد بحث اين است كه:
اصحاب يمين در درختان موز هستند كه ميوههايش روى هم چيده شده از پايين درخت تا بالاى آن.
" وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ" بعضى «3» از مفسرين گفتهاند:
" ممدود از سايهها" آن سايهاى است كه:
هميشگى باشد و نور خورشيد آن را از بين نبرد و" ماء مسكوب" آبى است كه دائما در جريان باشد و هرگز قطع نگردد.
" وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ" يعنى درختانى كه ميوههايش فصلى نيست و مانند درختان دنيا نيست كه در زمستان بار نداشته باشد، ممنوعه هم نيست نه از ناحيه خود بهشتيان، كه مثلا از آن سير و خسته شده باشند، و نه از ناحيه خارج از خودشان، كه مثلا دورى محل و يا وجود خارهاى شاخه كه نگذارد ميوه آن را بچينند و يا مانعى ديگر.
" وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ" كلمه" فرش" جمع فراش است، كه به معناى گستردنىها است، و كلمه" مرفوعة" به معناى عالى و بلند است.
(1 و 2 و 3) مجمع البيان، ج 9، ص 218.