و در الدر المنثور است كه حاكم (وى حديث را صحيح دانسته)، و بيهقى در كتاب" البعث"، از ابى امامه روايت كردهاند كه گفت:
اصحاب رسول خدا (ص) همواره مىگفتند خداى تعالى هميشه ما را به وسيله دهاتىها سود مىرساند، دهاتىها به شهر مىآيند و از رسول خدا (ص) مسائلى مىپرسند و ما استفاده مىكنيم، هم چنان كه روزى يك اعرابى نزد رسول خدا (ص) شد و عرضه داشت:
يا رسول اللَّه قرآن كريم نام درختى موذى را برده، و ما انتظار نداشتيم كه در بهشت درختى موذى وجود داشته باشد، و صاحبش را اذيت كند.
حضرت پرسيد:
كدام درخت است؟
اعرابى گفت:
درخت سدر، كه داراى خار است.
رسول خدا (ص) فرمود:
مگر قرآن نفرموده:
" فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ"؟ خودش فرموده كه خدا آن را خضد مىكند، يعنى خارش را از آن مىگيرد، و به جاى دانه دانههاى خارش ميوه به آن مىدهد، آرى سدر بهشتى ميوهاى مىآورد وقتى آن را مىشكافند هفتاد و دو رقم طعام داخل آن است، طعامهايى كه هيچ يك به رنگ ديگرى نيست «1».
و در مجمع البيان مىگويد:
عامه از على (ع) روايت كردهاند كه شخصى نزد آن جناب اين آيه را خواند" و طلح منضود" حضرت فرمود:
طلح نيست بلكه آيه شريفه" طَلْحٍ مَنْضُودٍ" است، هم چنان كه در جاى ديگر فرموده:
" وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ"، شخصى عرضه داشت:
چرا پس قرآن را تغيير نمىدهيد، تا همه بخوانند" و طلع"؟
فرمود: قرآن امروز به هم خورده نمىشود، اين روايت را فرزند آن جناب حسن بن على (ع) و قيس بن سعد نيز از آن جناب نقل كردهاند «2».
و در الدر المنثور است كه:
عبد الرزاق، فاريابى، هناد، عبد بن حميد، و ابن مردويه، از على بن ابى طالب روايت كردهاند كه در ذيل آيه" و طلح منضود" فرمود:
منظور موز است «3».
و در مجمع البيان گفته:
در خبر آمده كه در بهشت درختى است كه يك نفر سواره اگر بخواهد سايه آن را طى كند، و صد سال راه برود باز هم آن را طى نخواهد كرد، و شما اگر خواستيد بخوانيد" وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ".
و نيز در خبر آمده كه هواى بهشت همواره مانند هواى صبحگاهان تابستان نه سرد است و نه گرم «4».
(1) الدر المنثور، ج 6، ص 156. (2) مجمع البيان، ج 9، ص 218. (3) الدر المنثور، ج 6، ص 157. (4) مجمع البيان، ج 9، ص 218.