ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 19 -صفحه : 676/ 256
نمايش فراداده

شرح چند روايت در باره اول و آخر و ظاهر و باطن بودن خداى تعالى‏

و در كافى آمده كه در روايتى از آن جناب يعنى از على (ع) پرسيدند:

پروردگار ما قبل از اينكه آسمان و زمين را خلق كند كجا بود؟

فرمود: كلمه" كجا بود" سؤال از مكان است، و در مورد خداى تعالى صحيح نيست، زيرا خداى تعالى (كه خالق مكان است) بود در حالى كه مكانى نبود «1».

و در توحيد خطبه‏اى از حسن بن على (ع) نقل كرده كه در آن فرموده:

" الحمد للَّه الذى لم يكن له اول معلوم و لا اخر متناه و لا قبل مدرك و لا بعد محدود فلا تدرك العقول و اوهامها و لا الفكر و خطراتها و لا الالباب و أذهانها صفته فتقول متى و لا بدي‏ء مما و لا ظاهر على ما و لا باطن فيما" «2».

مؤلف

اينكه فرمود:

اولى معلوم ندارد، (قيد معلوم احترازى نيست، يعنى نمى‏خواهد بفرمايد:

اول دارد، ولى براى ما معلوم نيست، بلكه) قيدى توضيحى است، مى‏خواهد بفرمايد:

اول ندارد براى اينكه اگر اول مى‏داشت تعلق علم به آن اول ممكن بود، و چون علم راهى براى پيدا كردن اول او ندارد، و بلكه آن را جايز نمى‏داند، لذا اول ندارد.

" و لا آخر متناه" قيد متناهى نيز در اينجا مانند قيد معلوم در جمله قبل توضيحى است، مى‏خواهد بفرمايد:

اگر آخر مى‏داشت متناهى و محدود مى‏شد «3».

" و لا قبل مدرك" يعنى قبل ندارد چون اگر مى‏داشت قابل درك مى‏بود،" و لا بعد محدود" بعدى هم ندارد، چون اگر داشته باشد محدود مى‏شود،" و لا بدي‏ء مما"، يعنى خداى تعالى از چيزى آغاز نشده، تا اول داشته باشد،" و لا ظاهر على ما"، يعنى تفوق او بر عالم مانند تفوق يك موجود مادى بر موجود ديگر كه بالاى آن قرار بگيرد نيست. درست است كه تفوق دارد اما نه چون تفوق جسمانيات بر يكديگر،" و لا باطن فيما" يعنى خدا خود را در داخل چيزى پنهان نكرده، و در چيزى مستتر نگشته.

(1) اصول كافى، ج 1، ص 90، ذيل ح 5.

(2) يعنى: حمد خدايى را كه در باره‏اش اولى معلوم و آخرى متناهى و قبلى قابل درك و بعد محدود، صادق نيست، در نتيجه نه عقول و اوهام آن صفت او را درك مى‏كنند، و نه فكرها و جولان آن، و نه باطن‏ها و تصوراتش تا بتوانند بپرسند كى و از چه وقت بوده، آخر خداى تعالى از هيچ چيز آغاز نگشته، و بر هيچ چيز ظاهر و قاهر نشده و در هيچ چيز نهان نگشته. توحيد، ص 45، ح 5.

(3) و محال است واجب الوجود محدود باشد، زيرا اولا محتاج به ما فوقى مى‏شود كه او را تحديد كرده باشد، و ثانيا در خارج از حد، وجود نداشته باشد." مترجم".