و همچنين مساله ظاهريت و باطنيت خداى تعالى به حسب مكان نيست- به همان بيانى كه در اوليت و آخريت گفتيم- بلكه خداى تعالى به نفس ذات متعاليهاش بر هر چيزى كه فرض شود سبقت دارد، و به نفس ذاتش از هر امرى كه آخر فرض شود مؤخر است، و به همين معنا ظاهر و باطن است و زمان (و مكان) مخلوق او و متاخر از او است.
و در الدر المنثور است كه ابو الشيخ (در كتاب عظمت) از ابن عمر و ابو سعيد از رسول خدا (ص) روايت كرده كه فرمود:
ناگزير مردم از شما در باره خدا چيزهايى مىپرسند تا برسند به اينكه بپرسند:
اين خدا كه شما مىگوييد قبل از هر چيز بوده، قبل از او چه بوده؟
اگر سؤالشان به اينجا منتهى شد، بگوييد:
او قبل از هر چيز اول بوده، و نيز بعد از هر چيز آخر است، پس ديگر چيزى بعد از او نخواهد بود، و او ظاهر و ما فوق هر چيزى، و باطن و نهانتر از هر نهان است، و او به هر چيز دانا است «1».
و در توحيد به سند خود از ابو بصير روايت كرده كه گفت:
از امام صادق (ع) شنيدم مىفرمود:
همواره خداى عز و جل پروردگار ما بوده، و علم ذات او بود، بدون اينكه معلومى داشته باشد، و بعد از آنكه موجودات را آفريد آن وقت علمش بر آن مخلوقات تعلق گرفت، و علمش داراى معلوم شد «2».
(1) الدر المنثور، ج 6، ص 171. (2) توحيد صدوق، ص 139.