مؤلف
مراد از اين علم، چيزى نظير علم ما كه عبارت است از صورتهاى ذهنى، نيست، و علم او به عالمى كه بعدها آفريد نظير علم يك معمار به قيافه خانهاى كه بعدها مىخواهد بسازد نيست، يك معمار وقتى مىخواهد خانهاى را بسازد صورتى از آن خانه را در ذهن خود ترسيم نموده، طبق آن نقشه بنا را مىسازد، به طورى كه اگر بعد از ساختنش خرابش كرد، باز آن صورت ذهنى به حال خود باقى است، چنين علمى را علم كلى مىنامند، كه در مورد خداى تعالى صدقش محال است، بلكه علم او عبارت است از ذات او، و ذاتش عين علم او به معلومات است، و وقتى هم كه معلوم در خارج تحقق مىيابد ذات آن معلوم عين علمخداى تعالى به آن است چيزى كه هست علم اولى علم ذاتى و صفت ذات اوست، و علم دومى علم فعلى و صفت فعل اوست.و در همان كتاب خطبهاى از امير المؤمنين (صلوات اللَّه عليه) نقل كرده، و در آن آمده كه علم خدا به وسيله ابزار و آلات نيست، و جز به ذات او نمىباشد، و بين او و معلوماتش علمى كه غير ذات او باشد واسطه نيست «1».
مؤلف
منظور از اين كلام اين است كه: ذات خداى تعالى عين علم او است، نه اينكه صورت علميهاى زايد بر ذات او واسطه باشد.(1) توحيد صدوق، ص 72، ح 27.